Afleveringen
-
بررسی فیلم سینمایی شهرقصه، اثر منوچهر انور، با اقتباس از تئاتر موزکال بیژن مفید! با حضور استاد مجید مظفری در مصاحبه اختصاصی با چکاوا.
این قسمت آخر از مجموعه اپیزودهای شهرقصه هست.
در این مجموعه اپیزود ها، شهرقصه را از ۴ جانب بررسی کردیم:
۱. بیژن مفید و ساخت شهرقصه
۲. نمایش شهرقصه و حواشی آن
۳. موسیقی نمایش شهرقصه
۴. فیلم سینمایی شهرقصه
اگر شما هم به دنبال یک اپیزود نوستالژی و دلتنگ دوران طلایی هنر ایران هستید، اپیزود را بشنوید ! -
شهرقصه. شاهکار بیژن مفید، نمایشی که هنوز هم با گذشت ۵۰ سال، آیینه ی تمام نمای جامعه ی ایرانی است. شاهکاری که تئاتر و نمایش ایران تا ابد وامدار آن است.
در این مجموعه اپیزود ها، شهرقصه را از ۴ جانب بررسی کردیم:
۱. بیژن مفید و ساخت شهرقصه
۲. نمایش شهرقصه و حواشی آن
۳. موسیقی نمایش شهرقصه
۴. فیلم سینمایی شهرقصه
اگر شما هم به دنبال یک اپیزود نوستالژی و دلتنگ دوران طلایی هنر ایران هستید، اپیزود را بشنوید ! -
Zijn er afleveringen die ontbreken?
-
شهرقصه. شاهکار بیژن مفید، نمایشی که هنوز هم با گذشت ۵۰ سال، آیینه ی تمام نمای جامعه ی ایرانی است. شاهکاری که تئاتر و نمایش ایران تا ابد وامدار آن است.
در این مجموعه اپیزود ها، شهرقصه را از ۴ جانب بررسی کردیم:
۱. بیژن مفید و ساخت شهرقصه
۲. نمایش شهرقصه و حواشی آن
۳. موسیقی نمایش شهرقصه
۴. فیلم سینمایی شهرقصه
اگر شما هم به دنبال یک اپیزود نوستالژی و دلتنگ دوران طلایی هنر ایران هستید، اپیزود را بشنوید ! -
شهرقصه. شاهکار بیژن مفید، نمایشی که هنوز هم با گذشت ۵۰ سال، آیینه ی تمام نمای جامعه ی ایرانی است. شاهکاری که تئاتر و نمایش ایران تا ابد وامدار آن است.
در این مجموعه اپیزود ها، شهرقصه را از ۴ جانب بررسی کردیم:
۱. بیژن مفید و ساخت شهرقصه
۲. نمایش شهرقصه و حواشی آن
۳. موسیقی نمایش شهرقصه
۴. فیلم سینمایی شهرقصه
اگر شما هم به دنبال یک اپیزود نوستالژی و دلتنگ دوران طلایی هنر ایران هستید، اپیزود را بشنوید ! -
این اپیزود درباره ی صدایی است که هویت تیتراژهای ایرانی است. صدایی از بازماندگان جنگجویان کوهستان و ارتش سری . نجوای تیتراژِ او سکوت برّه ها را شکست. صدایی به گرمی عشق اسکارلت و رت باتلر در بر باد رفته که تیتراژ آن را با آوای سراسر احساسِ او شنیده اید. اگر وسترن باز باشید بخاطر یک مشت دلار را با صدای او به خاطر می آورید و اگر در کودکی کارتون شیرشاه را دیده باشید قطعا اسکار را با این صدای درخشان به خاطر خواهید آورد و کافیست مخاطب تلویزیون باشید که صدای دلنشین راوی سریال امام علی را شنیده باشید. صدایی به محکمی فولاد و به برّندگی شمشیر. و این شمشیری است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ استاد خسرو شمشیرگران!
-
این اپیزود درباره ی صدایی است که هویت تیتراژهای ایرانی است. صدایی از بازماندگان جنگجویان کوهستان و ارتش سری . نجوای تیتراژِ او سکوت برّه ها را شکست. صدایی به گرمی عشق اسکارلت و رت باتلر در بر باد رفته که تیتراژ آن را با آوای سراسر احساسِ او شنیده اید. اگر وسترن باز باشید بخاطر یک مشت دلار را با صدای او به خاطر می آورید و اگر در کودکی کارتون شیرشاه را دیده باشید قطعا اسکار را با این صدای درخشان به خاطر خواهید آورد و کافیست مخاطب تلویزیون باشید که صدای دلنشین راوی سریال امام علی را شنیده باشید. صدایی به محکمی فولاد و به برّندگی شمشیر. و این شمشیری است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ استاد خسرو شمشیرگران!
-
محمد مهدی جعفری، بنیانگذار موسسه قرن21، یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین افراد در تاریخ دوبله ی ایران است. در روزگاری که همه ی ما فیلم های سینمایی را در VHS تماشا می کردیم، مهدی جعفری بود که در سال 1381 دوبله ی فیلم های روز سینما را به شکل VCD و DVD عرضه می کرد. به گفته ی بسیاری از اساتید دوبله، خدمتی که ایشان به این حرفه کرد، تا ابد به یادگار خواهد ماند.
این اپیزود نتیجه ی دیدار دوستانه ی مدیر چکاوا با محمد مهدی جعفری است. -
اگر گذرتان به فیلم های فارسی افتاده باشد قطعا نامش را می شناسید. روبیک منصوری. متخصصی در مقام صدابردار و کارگردان بزرگ صدا در سینمای ایران. به قول همکارانش سینمای ایران تا ابد وامدار این هنرمند ارمنی میباشد. کسی که موسیقی را خوب می شناخت و هنوز هم آثارش، مثل یک سمفونی جاودان و شنیدنی است.
-
اپیزود بیست و یکم چکاوا
سعید مظفری (قسمت دوم)
نمیشه 60 سال هنر رو توی یه پادکست خلاصه کرد و پرداختن به تمام فعالیت های درخشان و گسترده سعید مظفری کار راحتی نیست.اگه گویندگی این هنرمند رو در فیلم های محمدرسول الله به جای زُیِبر، شرلوک هولمز به جای جود لا، یوزپلنگ به جای رضا رویگری، آوار به جای مجید مظفری، مومیایی به جای برندن فریزر، مرد عنکبوتی به جای ویلم دفو و مایکل کیتون، ناخدا و فرمانده به جای راسل کرو، توقفناپذیر به جای کریس پاین، دفترچه امیدبخش به جای بردلی کوپر، عملیات فورچون به جای هیو گرانت و سریع خشن به جای پل واکر فقید رو هم در نظر بگیریم، تازه یک سوم فعالیت های این هنرمند درخشان هم نیست و کارنامه پربارش کاغذها، مستند ها و پادکست های زیادی رو میطلبه.تلویزیونقصه های دنباله دار هم به اندازه فیلم هایی که در کمتر از چند ساعت تکلیف بیننده رو روشن میکنند جذاب و تماشاییه.از وقتی پای سریال های خارجی با قسمت های زیاد، به شکل جدی به تلویزیون ایران باز شد، صدای زیبا سعید مظفری، گوینده یکی از شخصیت های پر طرفدار این سریال ها بود.اوشینچطوره از یکی از پر طرفدارترین و تاثیرگذار ترین سریال های بعد از انقلاب، اوشین شروع کنیم. و صدای سعید مظفری که روی ریوزو با بازی شیرو نامیکی شوهر اوشین خوش درخشید.ریوزو یک شخصیت حامی، وفادار، خوش قول و تلاشگر بود که قدم به قدم مسیر سخت زندگی رو با اوشین گذروند.صدای مظفری به خودی خود و تا زمانی که خودش به میکروفون اجازه بده، صدای معصوم و مهربونیه و ترکیبِ این صدای معصوم با شخصیت وفادار و عاشقِ ریوزو، به موندگاری این نقش کمک زیادی کرده.در کنار تمامی این ها، ریوزو مثل هر مرد ژاپنی دیگه ای تواناییهای مبارزه داره و این تجربه و مهارت ها این امکان را میداد تا از اوشین را در برابرِ تهدیدا محافظت کنه.از اونجا که ریوزو هم مثل هر شخصیت دیگه ای زندگی پیچیده و پر فراز و نشیبی داشته، صدای مظفری رو این نقش هم به اندازه ریوزو سختی ها رو درک کرد تا قصه برامون به یاد موندنی تر بشه.پزشک دهکدهبا وجود گویندگی های زیاد سعید مظفری در مدیوم تلویزیون، اما مردم دوست دارند که صدای این هنرمند رو با سالی پزشک دهکده با بازی جو لاندو به یاد بیارن. چون معتقدند بیشتر از هر شخصیت دیگه ای در این جعبه جادو، صدای مظفری برای بایرون سالی ساخته شده.سالی یک جنگجوی سابق و شخصیت محبوب در دهکده ست که با دکتر کوین وایک رابطهی نزدیکی داره و به عنوان یک عاشق واقعی طبیعت و محیط زیست شناخته میشه.به همون اندازه که لاندو به شخصیت سالی، با حساسیت و دقت زیادی پرداخته. مظفری هم تونسته امانت دار خوبی برای احساساتِ ژرف و عمیقِ این بازیگر باشه. اون با صدای مطمئن و دل نشینش، لحظاتِ ترس، اندوه، تردید و خوشبختی این مرد قدرتمند و به تصویر کشیده و با احساسات، عشق و وفاداری این بازیگر تعامل زیادی پیدا کرده.لاستهمه ما طرفدارهای فیلم و سریال، اوقات جذابی رو با سریالِ خوش منظره و جذاب لاست یا همون گمشده گذروندیم، سریالی که با یک سقوط هواپیما و آواره شدنِ مسافرهاش شروع میشه و ما رو میزبان جزیره سحرانگیزی میکنه که هر چی پیش میره، عجیب و عجیب تر میشه.ساویر یا جیمز فورد با بازی بی نظیر و تراش خورده جاش هالووی در سریال لاست، یکی از شخصیتهای پیچیده و جذاب این سریاله که به عنوان یکی از بازمانده های پرواز 815 به ما معرفی میشه.بازی راز آلود و زیرپوستی، در کنارِ چهره خشن و جذابِ هالووی فقط یک ویژگی برای کامل شدن لازم داره، اون هم صدای زیبا و قدرتمند سعید مظفریه که با حس مرموزی و پنهان کاری که در صداش به وجود اورده، این نقش رو به یکی از دلپذیرترین و اسرارآمیزترین شخصیت های این سریال تبدیل کرده و با ریزه کاری ها و جزئیاتی که برای این نقش در نظر گرفته، لایه های عمیق تر این نقش رو با صدای خاصش برای ما روشن تر میکنه؛ نقشِ مردی که گذشته سخت و تاریکی داشته و در این جزیره برای مواجه با چالشها و بقا، دست و پنجه نرم میکنه.بازی تاج و تخترسیدیم به پر طرفدارترین سریال تاریخ جهان، که نه زمان داره نه مکان. فقط جنوبگان داره و شمالگان.و شاید همین دو ویژگی و نبودن تاریخ، سبب شده تا قصه هر چیزی رو که در ذهنش داره به تصویر بکشه و صد البته اقتباس این سریال از رمان فانتزی ترانه یخ و آتش هم برای بهترین شدن بی تاثیر نبوده.همینطور که از اسم سریال پیداست و قطعا همه دیدید، جنگ در همه جهان، سر تاج و تخته و هر کسی که قدرت داره تلاش میکنه تا اون تخت و تاج معروف رو به دست بیاره.اما صدای سعید مظفری به جای جیمی لانیستر در سریال، مثل خود نقش و بازی بسیار پیچیده و تکاملی طراحی شده. جیمی یکی از شخصیتهای اصلی و مهم در قصه با بازی نیکولای کاستروالدوِ که د... -
از روزگار وسترن گرفته تا سرزمین های افسانه ای جنوبگان و شمالگانِ بازی پادشاهان یا دوره آخر الزمانی مردگان متحرک، تا آسیای شرقی، هند، سینمای هالیوود و کشور خودمان، صدای استاد سعید مظفری همراه و همسفر جاده ی سینما و تلوزیون برای ایرانیان جهان بوده و هست. صدایی با موج لطافت و نجابت که با آوای بینظیرش از کلینت ایستوود تا برد پیت، آمیتاب باچان، جکی چان، جیمزباند و بسیاری از جنتلمن های سینمای جهان را نوازندگی کرده است.
-
اپیزود نوزدهم چکاوا
حسین شایگان
حسین شایگان، متولد نیمه مرداد ۱۳۲۵ قزوین است. او مقطع ابتدائی و متوسطه را در دبستان و دبیرستان پهلوی گذراند و سال ۱۳۴۳ برای تحصیل در رشته شیمی وارد دانشگاه تهران شد. سال ۱۳۴۴ به انگلستان سفر کرد و در South Wales شهر نیوپورت و دانشگاه بیرمنگام به تحصیل رشته مهندسی شیمی پرداخت. از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۱ بعد از سربازی به استخدام در شرکت ملی صنایع پتروشیمی در آمد. در سال ۱۳۵۳ همزمان کار ترجمه را در استودیو کاسپین و تلویزیون آغاز کرد. سال ۱۳۶۵ به کار مهندسی بازگشت و در نهایت با تاسیس شرکت بتون آماده (شرکت آرک بلوک) و بعد شرکت ایلیاد در زمینه تولید پنجرههای UPVC مشغول به فعالیت شد.بازگشت مجدد ایشان به تلویزیون در سال ۱۳۷۸ در مقام مشاور، کارشناس و مترجم بوده است؛ و این همکاری تا شروع همهگیری کرونا ادامه داشت. از آثار مشهور ترجمه شده توسط ایشان می توان به موارد زیر اشاره کرد:تسویه حساب، مخمصه، تایتانیک، سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور، هاراگیری، شرایط انسانی، هفت سامورائی، ریش قرمز، زندگی در ترس، یوجیمبو، دودسکادن، سریر خون، مویه کن سرزمین من، گرگهای آبی (چنگیز خان)، بینوایان، داستان دو شهر، مغازه عتیقه فروشی، دوریت کوچولو، آلیور توئیست، آرزوهای بزرگ، دیوید کاپرفیلد، خانه متروک، مجموعه تلویزیونی خانم مارپل، هاچ زنبور عسل، حنا دختری در مزرعه، بل و سباستیان، بچه های کوه آلپ، بلفی و لیلی بیت، گوریل انگوری، اشکها و لبخندها، آرگو، گلادیاتور، مرد سیندرلائی، رابین هود، مرد فیلنما، اژدهای سرخ، الیس، دو پاپ، جامهدار، پدر، متخصص، روباه صحرا، برخورد نزدیک از نوع سوم، ای. تی، پدرخوانده، باراباس، فرمان گمشده، مشت، کرامول، سایونارا، هملت، مکبث، دانی براسکو، مجموعههای تلویزیونی کلمبو، مک میلان، دود اسلحه، الری کوئین، مرد نامرئی، جنایات و مکافات، زندگی جین آستین و بسیاری دیگر. -
در این اپیزود به بررسی آثار درخشان و زندگی نامه ی یکی دیگر از صداهای ماندگار خواهیم پرداخت. گوینده نقش نیکلا در دوبله مجدد فیلم نخستین وعده دیدار (اولین فیلم دوبله شده به فارسی) که توسط چکاوا منتشر گردید و همچنین امپراطور افسانه ی جومونگ، کاراگاه خبره ی سریال رکس، سوسک دوست داشتنی در نیک و نیکو و خیلی از کارکترهای نام آشنای سینما و تلویزیون که صدایشان را از ایشان وام گرفته اند. اخلاق خوب و تواضع استاد مقدم منش از دیگر صفات شاخص این هنرمند می باشد که زبانزد همکاران و شاگردان ایشان است. اگر شما هم از علاقمندان به دوبله و گویندگی یا از مخاطبان سینما و تلویزیون هستید شنیدن این اپیزود را از دست ندهید.
-
صدای داستان را زیاد کنید! اگر حتی یک بار به شنیدن "داستان شب" نشسته باشید یا علاقمند به داستان های صوتی باشید این جمله برای شما آشناست. این بار به شنیدن قصه ی شب و روز مردی بنشینید که صدایش یادآور کتاب است. صدایی که بیشترین تعداد کتاب را در ایران خوانده است. فرقی نمی کند مخاطب رمان های خارجی و ایرانی، داستان های کوتاه یا اشعار و ادبیات فاخر. . بهروز رضوی صاحب همان صدایی است که از آنونس های سینمایی، تیزرها، مستند ها، داستان ها و رمان ها و ادبیات و شعر گذر کرده و خیلی آسان در قلب هر شنونده ای جا خوش کرده است.
شاید برای یک نفر لالایی گفته باشد، برای دیگری شعر خوانده باشد و برای خیلی های دیگر داستان هایی را تعریف کرده باشد. صدایی آشنا با ادبیات از حافظ و سعدی و مولوی گرفته تا سهراب و اخوان و... . صدای دلنشین و گرم بهروز رضوی با هر اثری آشناست. اما چگونه این صدا از کویر دل گذشت و خودش را از اتاق های تاریک گویندگی به گوش و دل همه ی مردم ایران رساند؟ اپیزود 17 پادکست چکاوا ادای دینی است به عالیجناب بهروز رضوی و 50 سال خاطره سازی و قصه گویی. تقدیم به استاد بهروز رضوی و مردم فرهیخته و ادب دوست ایران زمین.
اما چگونه این صدا از کویر دل گذشت و خودش را از اتاق های تاریک گویندگی به گوش و دل همه ی مردم ایران رساند؟ این اپیزود تقدیم به استاد بهروز رضوی و مردم فرهیخته و ادب دوست ایران زمین. -
اپیزود شانزدهم چکاوا
اپیزود بهاری چکاوا
این اپیزود یک ویژه برنامه ی نوروزی است و در آن از برخی عزیزانی که به هر نحوی با چکاوا در ارتباط بوده اند، درخواست شده تا نظر و حس خود را به چکاوا بگویند. -
اپیزود پانزدهم چکاوا
حسین باغی
این که میگن تنها صداست که میمونه، حقیقتا فقط یک جمله نیست، بلکه مفهوم عمیقی داره که فقط با گذر زمان پدیدار میشه. یعنی باید زمان های کوتاه و بلندی بگذره تا مشخص بشه که صدای یک فرد، تا چه اندازه میتونه تاثیرگذار باشه و توی ذهن ها باقی بمونه. فرقی نمیکرد چه زمانی از روز، ممکن بود صبحمون رو با روشن کردن تلویزیون و اولین تیزر تبلیغاتی با صدای ایشون شروع کنیم یا پشت فرمون و ترافیک طولانی مدت چراغ قرمز باشیم و صدای گرم و صمیمانش رو از رادیو بشنویم، ایشون دوبلور کارتون های مورد علاقمون بود که عصرا به هوای دیدنشون، تکلیف های مدرسه رو زود تموم میکردیم و گوینده خوش صدای تیزرهایی بود که شبا وسط مهیج ترین لحظه های فیلم های سینمایی حالمون میگرفت. اگه هنوز بعد از دو سه دهه، صدای جذاب و پُر شور و نشاطِ گزارشگرِ کارتون پر طرفدار فوتبالیست ها و راوی ای کیو سان یادتون باشه، یا اگه بتونیند از بین خاطره های قدیمی و ضمیر ناخودآگاهتون، تیزرهای تبلیغاتی تلویزیونیِ لاستیک دنا،پفک نمکی مینو، پاک یادت نره معروف، بابا برقی و سیا ساکتی رو پیدا کنید، حتما در کنار تصاویری که الان نوستالژیک به حساب میان، صدایی رو به یاد میارید که انرژی عجیب و منحصر به فردی داشت. صدایی که در اکثر اوقات، غالب به اون تصاویر بود و مخاطب رو با خودش همراه میکرد. اون صدای کسی نبود جز حسین باغی، سلطانِ بی بدیل و خلاقِ تیزرگویی ایران، که سالهای زیادی از عمرش رو صرف گویندگی تیزرهای تلویزیونی، آنونس و گاهی هم دوبله کرد. هنرمندی که با صدای رسا، قدرتمند، گرم و پر انرژیش، سالهای زیادی به تبلیغات تلویزیونی و آنونس های سینمایی و سریال، اعتبار داد و با درکِ عمیق و حسی زیبایی که در صداش داشت، امانت دار خوبی برای آثار تلویزیون و سینما بود. ایشون سالهای زیادیه که جای خالیش در دوبله، تیزرها و آنونس ها احساس میشه اما صدای با صلابت و منعطفش همچنان جاودان و ماندگاره.در روزهایی که تلویزیون ایران، هنوز مخاطب های خاص و عامِ خودش رو داشت و برای اینکه بیننده های همیشگیش رو حفظ کنه، سراغِ برترین آثار و آدما میرفت؛ روزهایی که هنوز قصه برای گفتن زیاد بود و آدمایی که بتونند این قصه ها رو به بهترین شکلِ ممکن به تصویر بکشند، چشمِ تماشاگر رو جلب لنزِ جادویی دوربین میکردند، (تبلیغات تلویزیونی) خودش به تنهایی یکی از جذاب ترین برنامه ها، یا بهترِ بگیم میان برنامه های تلویزیون ایران بود.درسته، داریم از دهه های هفتاد و هشتاد تلویزیون ایران صحبت می کنیم. زمانی که دیگه کم کم، گَرد و غبار خاک ریزهای ایران، از روی شیشه های تلویزیون و شیشه های دلمون داشت پاک میشد و مردم و خانواده ها تصمیم گرفتند که دیگه غصهِ روزهای تلخ و تاریک جنگ رو از روی چهره هاشون به اعماق قلبشون بسپردند و با خاطره عزیزاشون زندگی کنند. اون روزها تصمیم بر این بود که شادی کم کم جای خودش رو به غم بده و تلویزیون هم در این تصمیم سهیم بود. با فاصله گرفتن از دهه شصت، تفکرِ ترقی و آباد ساختن میهن، حسابی پُررنگ شده بود و یکی از شعارهای معروفِ دولت ایران، ارتقاء صنعت و سازندگی بود که با تولید با کیفیت داخلی، به سرانجام می رسید؛ و بهترین روش برای عرضه این تولید، تبلیغاتی بود که از تلویزیون پخش میشد، چرا که در اون زمان، این جعبه جادویی، بهترین رسانه برای ارائه این تبلیغات بود. اما این تبلیغات به ابزار و موادی احتیاج داشت، که در وهله اول بتونه بیننده رو جذب و اعتمادش رو جلب کنه. در کنار تصاویرِ زیبا و وسوسه برانگیز، ساخت خلاقانه و متنِ تاثیر گذار اما، مخاطب به یک ندا یا صدای مطمئن و پر انرژی نیاز داشت. صدایی که به کالایی که تبلیغ میکنه و یا حرفی که میزنه ایمان داشته باشه و مخاطبین رو راغب کنه تا بین فیلم و سریال، از جاشون بلند نشند و آنونس و تبلیغات تلویزیونی رو هم، مثل خود فیلم و سریال، با اشتیاق تماشا کنند. بعضی از مردم و اکثر هنرمندانی که در حوزه صدا و ساخت تیزر و آنونس فعالیت دارند، می دونند که بهترین آنونس گوی تاریخ هنر ایران، استاد ابوالحسن تهامیه که از زمانی که سینما جزوی از این سرزمین شد، قهار ترین و درجه یک ترین آنونس گوی ایران بود. اما با مسافرت طولانی آقای تهامی، و آزمون و خطا شدنِ دیگر گویندگان و صداپیشگان ایران در مدت این غیبت طولانی، فقط و فقط یک گزینهِ جایگزین روی میز مالکان کالا، تهیه کنندگان سینما و تیزرها و مسئولان تلویزیون بود، و اون گزینه آقای حسین باغی بود که اگر چشم روی انصاف و عدل نبندیم، بهترین گزینه ممکن برای این ولیعهدی بود. حالا وقتشه که مروری به زندگینامه ی این هنرمند فقید داشته باشیم و بیشتر با فعالیت هاشون آشنا بشیم.بیوگرافیحسین باغی متولد هفتم مهرماه سال ۱۳۲۹ در تهران و محله های خاني... -
اپیزود چهاردهم چکاوا
سالهای دور از خانه
اصولاً ماندگار شدن یک اثر هنری، خصوصاً در حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون، میتونه به عوامل زیادی مربوط باشه. مثلاً اینکه در زمان خودش باشه و تو زمانی که باید، پخش بشه یا اینکه بازیگرهایی که تناسب بیشتری با نقش دارند انتخاب بشند، یا به طور کلی عوامل پشت صحنه یک دست باشند و به سمت یک هدف مشخص پیش برند. یا مثلاً اینکه اثر، همسو با دغدغههای اجتماعی مردم باشه. اما در نهایت تمام اینها، که می تونند یک اثر هنری رو منسجم و سرپا نگه دارند، بدون تاثیر گذار بودن، نمیتونند هیچ کمکی به مهم بودن و موثر بودن اون اثر بکنند. فیلم، سریال، یا به طور کلی هر اثر هنری، در کنار سرگرم کننده بودن، اگر تاثیر گذار نباشند و قشر قابل توجهی از مردم رو درگیر نکنند، در نزدیک شدن به مخاطب موفق نمیشند. از اونجایی که آدمها، با وجود تفاوت فرهنگی، زبانی و اجتماعی که با هم دارند، شاید به نظر بیاد که خیلی با آثار بین المللی و متفاوت از اقلیم و سرزمین خودشون نمی تونند ارتباط برقرار کنند، ولی در حقیقت، تجربه نشون داده که بزرگترین وجوه هنر، احساس و ادراکه و احساس و ادراک مرز و جغرافیا نمیشناسه و انسان ها رو با تمام تفاوت ها و تمایزاتی که دارند به هم نزدیک می کنه. اما یک اثر هنری در قالب فیلم، نمایش یا سریال، وقتی خیلی به مخاطب نزدیک میشه، که بار دراماتیک پیدا کنه و برای تماشاگر سمپاتی و دلبستگی ایجاد کنه، که بیننده بتونه خودش رو جای شخصیت های اثر بذاره و تمام لحظه ها و موقعیت ها را درک کنه. از اونجایی که فرهنگ ایرانی، از همون روزهای اول تمدن، به هنر آغشته بوده؛ شنیدن قصه و حکایتِ زندگی آدمها، حتی در دوره سخت و دردناک جنگ هم براشون جذابیت داشت. تقریبا میشه گفت سالهای آخر جنگ ایران و عراق بود، زمانی که مردم ایران دلشون به دوتا شبکه تلویزیونی یک و دو خوش بود و شنبه های سال ۱۳۶۵ براشون حس و حال دیگه ای رو رقم می زد. اگه زیاد اهل فیلم و سریال باشید، حتما در جریان هستید که سینما و تلویزیون سرزمین متمدن و پر رمز و راز ژاپن، یکی از بهترین صنعت های فیلم و سریال سازی غنی در جهانه. سرزمین کارگردانهای نامدار و درخشانی مثل آکیرا کوروساوا و هایائو میازاکی که تاثیرات مهم و بسزایی در صنعت فیلم و سریال در جهان گذاشتند و ایران هم از این قاعده مستثنا نیست. اما شبکه دو با پخش سریالی به اسم سالهای دور از خانه، که در ایران به اسم اوشین مشهور شد، مخاطب های زیادی رو در سراسر ایران با هر سلیقه ای، شنبه شب ها به مدت 45 دقیقه پای تلویزیون مینشوند و با قصه تاثیرگذاری که داشت سرگرمشون می کرد این سریال پرطرفدار 77 قسمتی، حکایت دختری در دهه اول قرن بیستم میلادی بود، که در یک منطقه روستایی از سرزمین ژاپن، با فقر شدیدی دست و پنجه نرم میکرد. طوری که پدرش در کودکی اون رو با یک کیسه برنج تاخت می زنه و بالاخره اوشین با طی کردن مصیبت ها و درد های بی شمار، مثل از دست دادن پسرش در جنگ و خودکشی همسرش، بعد از گذشت روزهای دشوار، موفق به تاسیس یک فروشگاه زنجیره ای میشه.این اثر و تراژدی، در عرصه سریال سازی، نه تنها در ایران بلکه به طور کلی در آسیا و قسمتی از غرب، چشم های زیادی رو به خودش خیره کرده بود. حس همزاد پنداری زنان با این شخصیت سریالی، به اندازه ای زیاد بود که، اوشین رو الگوی رفتاری و زیستی خودشون قرار داده بودند. این اثر پر مخاطب در بیشتر از 60 کشور در جهان پخش شد و طرفدار های زیادی رو به خودش اختصاص داده بود.این سریال ژاپنی، یک درام تلویزیونی صبحگاهی بود، که در 297 قسمت 15 دقیقه ای، به مدت یک سال، از شبکه NHK پخش میشد. این سریال، یکی پربیننده ترین سریال های کشور ژاپن در تمام دوران بود، که با زیرنویس های انگلیسی تا عربی روی آنتن های تلویزیون ۶۸ کشور مختلف رفت و نامش رو برای همیشه در هنر جهان موندگار کرد. تهیه کنندگی این سریال رو، یوکیکو اوکاموتو به عهده گرفته بود و جالبه بدونید که، به دلیل اپیزود های زیادی که سریال داشت، شش کارگردان متفاوت این سریال رو کارگردانی کردند. موسیقی تیتراژ این اثر، که به دست کوئیچی ساکادا ساخته شده بود، به دلیل آهنگ بی نظیری که داشت، حسابی در جهان گل کرد.هر چقدر هم که فرهنگ کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی با هم متفاوت باشه، اما چون این اثر و سریال، به مقوله های مهم و مشترکی مثل عشق، ایثار، ایستادگی و بخشش می پرداخت، با احساسات زیادی از سمت تماشاگران جهانی روبرو شد، و اینکه فرهنگ کشور ژاپن رو که یکی از زیباترین و منحصر به فرد ترین فرهنگ های جهان است رو با دنیا آشنا کرد. یکی از مهمترین ویژگیهای این سریال به تصویر کشیدنِ نوسان های شدید اقتصادی بود و دلیل استقبال مردم ژاپن، مقابله این سریال با مصرف گرایی های بیش از ... -
از اونجایی که سینما از زمان ابداعش تا امروز، آینهی تمام نمای جوامع جهانی بوده و هیچ سوژه ای رو در این صد و اندی سال از دست نداده، از یه جایی به بعد فیلمنامه نویس ها و کارگردان ها فقط زاویه نگاهشون رو به سوژه ها تغییر دادند، چرا که تمام قصه ها با موضوع های متفاوت حداقل یک بار نوشته و ساخته شدند. اما موضوعات سیاسی، با درونمایه انقلابی، در کشورهای مختلف، همیشه از سوژه های محبوب برای کارگردان های سینما بوده و فیلمهای سینمایی زیادی بوده که در این راستا ساخته شده. داستان فیلم V For Vendetta یا الف مثل انتقامجو، با اینکه به طور کلی بر اساس داستانی واقعی ساخته نشده، ولی ادای دینی کرده به اتفاقاتی که در سال 1605 توسط شخصی به نام گای فاکس افتاده. اما مهم ترین نکته اینه که فیلم، یه مفهوم بسیار مهم و تاثیرگذار رو به بیننده منتقل میکنه که افراد قدرتمند زیادی تو دنیا، از اون ترس و واهمه دارند و همه تلاششون می کنند تا باهاش رو به رو نشند. این اتفاق مهم وحدتِ مردمه که اگه با هم متحد بشن، از تمام نیروها و قدرت های بزرگ دنیا جلو میزنند.
-
شاید کمتر کسی، حتی از بینِ خود مردم اوکراین، فکرش را میکرد که روزی رئیس جمهور این کشور چهل و نه میلیونی،کمدین مطرح و شیرینِ این سرزمین، ولودیمیر زلنسکی بشود. کسی که که از سال 2015 تا 2019، در سریالِ کمدی- سیاسیِ پر طرفداری با نام خادمِ ملت ایفای نقش کرد و در قالب شخصیتی با نامِ واسیل پتروویچ، که به شکل غیرمنتظره ای به عنوان رئیس جمهور کشور اوکراین انتخاب میشود، درخشید. نکته جالب این اتفاق این است که، زلنسکی در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۸ همزمان با سخنرانی سال نوِ رئیسجمهور این کشور پترو پروشنکو، در کانال تلویزیونی ۱+۱، نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۹ اوکراین اعلام کرد. ودر نهایت، به شکل شگفت انگیزی با آرای بالای مردم، خصوصا جوانان این کشور، رئیس جمهور منتخب مردم در سال 2019 میلادی شد.
بهتر است اول، سراغِ زندگینامهِ این مردِ متفاوتِ سیاست، اقتصاد و هنر برویم و با او تا حدودی آشنا شویم. ولودیمیر الکساندرویچ زلنسکی، متولد ۲۵ ژانویه سال ۱۹۷۸ در کشور اوکراین است و در منطقه ای با نام کریفیی ریه که در جنوب شرقی اوکراین قرار دارد و اکثر مردم آنجا به زبان روسی صحبت می کنند، بزرگ شده است، زلنسکی قبل از اینکه وارد عرصه هنر شود، از دانشگاهِ ملی اقتصاد کیف، در رشته حقوق فارغ التحصیل شده و پس از مدتی کوتاه وکارآموزی و فعالیت در این حوزه، وارد حرفه مورد علاقه اش، سینما و به طور کلی هنرهای تصویری شده و پس از چند سال فعالیت در این حرفه، یک شرکت تولید فیلم و سریال به نام کوارتال ۹۵ تاسیس کرده است، که در آنجا فیلم ها و انیمیشن ها و سریال هایی از جمله خادم ملت تولید شده اند، که خود زلنسکی در این اثر، ایفاگر نقش رئیس جمهور اوکراین است، این سریال از سریال های پر طرفدار اوکراین، و حتی جهان است، که به شکل دوبله شده مدتی در پلتفروم فیلیمو قرار داده شده بود. و قصه این سریال در رابطه با معلمی سی و چند ساله که به شکل غیرمنتظرهای، به عنوان رئیسجمهور اوکراین انتخاب میشود، و پس از یک ویدیوی ویروسی، که توسط یکی از دانشآموزانش فیلمبرداری شده، او را نشان میدهد که بر علیه فساد دولتی در کشورش، با عصبانیت، شروع به تلخی و ناسزاگویی می کند.
ستاره ها) بر میگردد، که اقتباس شده از، یک مسابقه رقص بریتانیایی، با اجرای تینا کارول و ایوانا اونوفریچوک است. زلنسکی در این ریالیتی شو، که در چند برهه زمانی با حضور 8 داور قضاوت میشد، به عنوان رقصنده حضور داشت. او در سال 2008 این بار در جایگاه تهیه کننده در تلویزیون ظاهر میشود و با سریال سواتی که داستان خانواده ای را روایت می کند که با هم ضد و نقیض های فراوانی دارند، مردم را شب ها، منتظر پای جعبه جادویی نشاند. این سریال از سال 2008 تا 2012
به مدت چهار سال ادامه پیدا کرد. اما سومین حضور زلنسکی در عرصه تصویر، به سینما که بسیار منتظر آن بود، بر میگردد، او در سال 2009 با فیلم سینمایی (عشق در شهر بزرگ) و نقش ایگور، روی پرده های نقره ای سینمای اوکراین و جهان رفت. قصه این فیلم به چند جوان مربوط میشود که طی یک طلسمی، از تمایلات جنسی و عشقی محروم میشوند، تا به عشق حقیقی خود دست پیدا کنند، زلنسکی در این فیلم، که قسمت دوم آن هم در سال 2012 ساخته شد، در نقش یکی از این جوانان درگیر این جادو، ایفای نقش کرده است و به زعم برخی از منتقدان، درخشان ظاهر شده. فیلم سینمایی ( عاشقانه اداری. زمان ما) دومین فیلم این کمدین مستعد در عرصه سینماست، که اقتباسی از فیلمی روسی با همین نام و محصول سال ۱۹۷2 است، که توسطِ الدار ریازانوف ساخته شده و زنلسکی در این اثر هم، با بازی در نقش آناتولی افرموویچ ، مانند فیلم قبلی، خوش درخشیده است. اما حضور او با فیلم سینماییِ کمدی تاریخی (رژفسکی در مقابل ناپلئون) در همین سال، این بار، شکل دیگری به کارنامه هنری او داد، و با بازی در نقشِ ناپلئون بناپارت، که قرار بود سرزمین روسیه را هم به چنگ خود در آورد، ثابت کرد که فقط نه تنها ژانر کمدی، بلکه تاریخ و ژانر تاریخی سینما را هم خوب میشناسد. فیلم سینمایی 8 قرار اول، به کارگردانی دیوید دودسون و الکساندر مالیا است که در سال 2012، سالی که به لحاظ پر مشغله بودن در سینما و تلویزیون برای زلنسکی یک رکورد محسوب میشود، روی پرده نقره ای سینما رفت. او در این فیلم در نقش یک دامپزشک، که منتظر شرایطی مطلوب است و بعد از پیش آمدنش، از آن فرار میکند، تمام وجوه یک کمدین را تجربه کرده است. سال 2014 زلنسکی این بار سراغ دوبله میرود و این تجربه شیرین و جذاب را هم به کارنامه کاری خود اضافه میکند. او گوینده نقش خرس معروفی به نام پدینگتون، در فیلم (پدینگتون) میشود و چالش هایی که برای گویندگی در این نقش معروف ، برای او به وجود آورده است، به گفته خودش این تجربه را برایش بسیار لذت بخش و ما... -
اپیزود یازدهم چکاوا
این اپیزود تقدیم میشود به تورج نصر
تورج نصر
دوبلاژ ایران، در دهه سی و چهل، بهترین روزهای هنری و حرفه ای خودش رو سپری میکرد. روزهایی که، عدهای از افراد خلاق و با انگیزه، با شناخت درست و ایمانی که به هنرشون داشتند، درِ استودیو های دوبلاژ رو میزدند و بدون هیچ توقعی، به هنر و علاقه واقعیشون سلام می کردند. آدمای زیادی توی این دو دهه به استودیوهای تازه تاسیس و تازه نفس دوبله رفت و آمد داشتند؛ اما از بین این آدما، افراد زیادی قید سختی کشیدن و زدند و همون اول آب پاکی رو، روی دست خودشون و آدمهای این حرفه ریختند و بیخیال این فضای سخت و طاقتفرسا شدند. اما اگه پای عشق و علاقه واقعی درمیون باشه، آدما موندن و انتخاب می کنند و چشمشون رو، روی تمام سختیهای دونسته و ندونسته این مسیر پر پیچ و خم می بندد. تمام اینها را گفتیم تا یادآوری کنیم که اگه هنوز دوبله ایران هست و نفس میکشه، مدیون اسم بزرگانیه که با حضورشون به این عرصه اعتبار بخشیدن و اون رو زنده نگه داشتند. اگه دوستدار جهان کارتون ها و دنیای والت دیزنی باشین، اگه فیلم های کمدی کلاسیک، لحظاتی از زندگیتون رو به اوقات خوش و سرگرم کننده ای تبدیل کرده باشه، قطعا تورج نصر سهم بزرگی در این لحظه های بیادموندنی داره، این شخصیت دوست داشتنی رو انتخاب کردیم تا قدم بذاریم به دنیای شیرین دوبله و سرنوشتی که برای تورج نصر رقم خورد.علاقهای که آقای نصر به دنیای زیبا و تکرار نشدنی کودکی داشتند و هنوز هم دارند، به اندازه زیاده که با وجود گذشتِ سالهای طولانی از اون دوران، هنوزم هم نمیتونند ازش دور بشند و با مهم ترین و دوست داشتنی ترین فصل زندگیشون همچنان روزگار رو سپری می کنند.کودکی نوجوونیشاید براتون جالب باشه بدونید، که گوینده شخصیت های پرشور و شوق فیلم و کارتون های بچگیمون، به اندازه ای در دوران تحصیل خصوصاً دوره ابتدایی بازیگوش بودنه که مهمون موقت مدرسه به حساب میومده و خانواده مجبور بودند که سالی سه بار مدرسشو عوض کند. هنر به اندازهای به ذهن و قلب و روح تورج نصر غالب شده بود که اجازه فعالیتهای درسی رو ازش گرفته بود و به جای اون، موسیقی جای مهم و موثرتری در زندگیش پیدا کرده بود. یکی از مشوقهای اصلی آقای نصر، معلم موسیقی ایشون بود که خواسته همیشگیشون از آقای نصر این بود که هیچ وقت از جهان هنر دور نشه و فعالیت اصلیش مرتبط با همین عرصه باشه، چون تمام ویژگیهای یک هنرمند رو در همون دوران بچگی در وجودش احساس کرده بود.زمان می گذشت و کم کم شخصیت هنری آقای نصر روز به روز کامل تر می شد و دیگه پای هنر تئاتر هم به میون اومده بود و به اندازه ای در این هنر جدی شده بود که روزهای جمعه بچه های محل و مدرسه رو جمع میکرد و با یه پول خیلی کوچیک براشون نمایش اجرا می کرد، و به اندازه ای در این کار حرفه ای شده بود که معلم ها از کارش استقبال میکردند و با بزرگتر شدن، آقای نصر، اجرا و مسئولیت تئاتر مدرسه رو به عهده گرفت.دبیرستان کم کم به روزهای آخرش نزدیک می شد و طبق تمام برخوردهای کلیشهای اما سرنوشت ساز، معلم آقای نصر در سن ۱۸ سالگی، ایشون رو با یکی از اساتید بزرگ موسیقی ایران، فریبرز لاچینی آشنا کرد و با آموزش ساز جاز و درام، فصل مهمی رو در زندگی آقای نصر رقم زد. علی رغم لذتی که تورج نصر از این هنر بی حد و مرز می برد اما، حضور در عرصه صدا همیشه براشون جذابیت خاصی داشت. که بلاخره یک روز و توی سلمونی داییشون، صدای جذاب و دلپذیر آقای محمود نوربخش، یکی از اساتید بزرگ دوبله ایران، به سمع و نظر ایشون میرسه و در همون سن ۱۸ سالگی، جرقه حضورش برای ورود به عرصه گویندگی و صدا زده میشه. علی رغم مخالفت خانواده اما، عزم تورج نصر جزم شده بود و ایمان داشت که عرصه دوبله همون اتفاق و مسیریه که همیشه انتظارش رو می کشید.بعد از وارد شدن به فضای دوبله و گویندگی، آقای نوربخش، تورج نصر روبه علی کسمایی یکی از سردمداران عرصه دوبلاژ معرفی میکنه.دوره کارآموزی رو دو سال تموم پیش علی کسمایی میگذرونه و بعد از اتمام دوره گویندگی، یکی از همکارهای استودیو، نصر رو به آقای مانی که در اون زمان از بهترین و موفق ترین گویندگان و مدیر دوبلاژ ایران بودند معرفی میکنه. در کنار حرفه ای و دقیق بودن آقای مانی، اما سخت گیری و جدیتی که در کار داشتند، کار رو تا حدودی برای کارآموزان سخت میکرد و شرایط رو تاب نمیوردند و وارد نشده به این عرصه خارج می شدند، آقای نصر هم از گزند این سختگیریها در امان نبود و بعد از دو سال کار و درخواست کارت کارآموزی، با مخالفت آقای مانی روبرو شد. هرچند آقای نصر ناامید نشد و به حرفه ای که سخت وارد شده بود ادامه داد و در سن ۲۳ سالگی یکی از حرفه ای ترین گوین... -
اپیزود دهم چکاوا
این اپیزود تقدیم میشود به آشا محرابی
بیوگرافی و صفحه دایره المعارف آشا محرابی
مشاهده
پروفایل آشا محرابی
مشاهده
آشا محرابی
بعضی از هنرمندان هستند که وقتی پا به جهان هنر میذارند، ذات این حرفه براشون، غالب به شهرت و درآمده و هدف هایی که برای ورود به این دنیای عجیب و پر هیاهو دارند، اهدافی بلندمدت و تاثیرگذاره. اتفاقی که در نهایت، منهای لذت بردن از مسیر و محبوبیت، اون ها رو به سمت کمال سوق بده و آثار ماندگاری رو ازشون به جا بذاره. آشا محرابی عزیز، در زمره همین هنرمندان قرار میگیره. هنرمندی بی حاشیه و سخت کوش، که مستقل و بدون هیچ پشتوانه ای، با سعی و تلاش خودش، به جایگاه امروزش رسید و این روزها در تئاتر و تلویزیون و سینما تا کارگردانی و گویندگی در رادیو و دوبله فعالیت داره.بریم نگاهی بندازیم به زندگینامه و کارنامه این هنرمند متشخص و دوست داشتنیآشا محرابی در 31 مرداد سال 1352 در تهران متولد شد، بعد از تموم شدن مقطع دبیرستان، در رشته مترجمی زیان انگلیسی پذیرفته شد و هم زمان به مرکز هنری استاد حمید سمندریان رفت و طی گذروندن کلاس های این مرکز، هم در رشته بازیگری، و هم کارگردانی، از این هنرستان فارغ التحصیل شد. بعد از فارغ التحصیلی از موسسه سمندریان و رشته زبان انگلیسی، بدون هیچ توقفی، فوق لیسانس رو با رشته روابط بین الملل در دانشگاه آزاد ادامه داد. از اونجایی که علاقه به رشته های مختلف هنری داشت، در مرکز سینمای جوان، در رشته فیلمسازی شرکت کرد و از اون موسسه هم فارغ التحصیل شد و در این میون فقط جای فیلمنامه نویسی و نوشتن در کارنامه محرابی خالی بود که با گذروندن دوره فیلمنامه نویسی ناصر تقوایی در موسسه کارنامه، به هنرمندی تبدیل شد که یک پکیج کامل از تمام هنرهایی که برای تبدیل شدن یک ایده به اثری تصویری لازمه رو داشت. اما علاقه آشا محرابی به عرصه هنر، به همین جا ختم نمیشه و در سال 1374، با قبولی در آزمون اداره کل نمایش، وارد دنیای رادیو میشه و این بار در کنار عرصه تصویر، صدای خودش رو محک میزنه. با اینکه سالها از حضورش در این حرفه میگذره، اما همچنان در رادیو در جایگاه بازیگر رادیویی، کارگردان و نویسنده فعالیت داره. سال 1377 وقتش رسیده بود که آشا محرابی، هر چی کاشته بود رو درو کنه، پس نمایش دایره گچی قفقازی در تماشاخانه تئاتر شهر، به کارگردانی حمید سمندریان، شاید همون نقطه شروع جدی بود، که محرابی با این نمایش، جای پای خودش رو در تئاتر محکم تر کنه. اما این صدای صاف، جوان و زیبا، حیف بود که فقط در رادیو شنیده بشه، پس با ورود محرابی در سال 1380 به عرصه دوبله، جهان دوبلاژ، از اون سال تا به امروز، میزبان یه گوینده خوش صدا، خلاق و با ذوق و قریحه شد. بعد از گذروندن این همه سال تلاش و یادگیری، آشا محرابی برای تکمیل یادگیری هایش در ایران، به کانادا سفر کرد و فارغ التحصیل رشته فیلمسازی از یکی از دانشگاه های کانادا شد.دوبلهطراوتی که در تمام این سال ها، با گذشت دوران نوجوونی و جوونی، در صدای آشا محرابی بیشتر شد و جا افتاد، غیر قابل انکاره. صدایی صاف، شاداب و خوش آهنگ که با شنیدنش، نا خودآگاه روزهای خوش کودکی برامون تداعی میشه. البته باید اشاره کرد که خود خانم محرابی سن زیادی نداشت که وارد حرفه دوبله شد اما، صدای شیرین و مهربان و معصومش، که گاهی هم طنین یک کودک بازیگوش و پر جنب و جوش رو برامون یادآوری می کنه، آفریده شده که روی شخصیت های دوست داشتنی کارتون ها و انیمیشن ها بشینه و بچه ها رو به دنیای خیال و رویا دعوت کنه.دیو و دلبرقطعا اکثرتون این انیمیشن محصول سال 1991 دیدید. داستان شاهزاده ای که توسط یه پیرزن گدای جادوگر، تبدیل به یک مرد زشت میشه و تا بیست و یک سالگی این طلسم همراه اونه. اما اگه تا این سن عشق واقعیش رو پیدا کنه، از این صورت زشت رها میشه و اگه به عشق واقعی نرسه، تا ابد همون موجود زشت باقی میمونه. که در نهایت دختر زیبایی به اسم بِل، ناخواسته وارد قصر شاهزاده میشه و به اسارت اون در میاد. در دوبله این فیلم، صدای آشا محرابی رو شخصیت بل یا همون دختر رویاهای شاهزاده زشت، به زیبایی نشسته. وقتی این انیمیشن موندگار رو میبیند به راحتی متوجه سنخیتی که بین صدا و تصویر کارتونی شخصیت هست میشید. آشا محرابی در این اثر سعی کرده در کنار حفظ ویژگی های منطقی و گاهی جدی این شخصیت، از کارتونی بودن اثر غافل نشه و همراهی این دو اِلمان با هم، شخصیتی جذاب و دوست داشتنی رو برای تماشاگر به تصویر میکشه. صدایی معصوم، موقر و زیبا که هر لحظه شاهزاده قصه ها رو به وجد میا... - Laat meer zien