Afleveringen

  • Zijn er afleveringen die ontbreken?

    Klik hier om de feed te vernieuwen.

  • Write it down, make it happen - هنریت کلاوسر Henriette Anne Klauser

    این کتاب به شما نشان می‌دهد که چطور می‌توان با کمک نوشتن، نخستین قدم را برای رسیدن به آرزوهایتان بردارید.

    هنریت کلاوسر در کتاب «بنویس تا اتفاق بیافتد» قدرت طرفداران تفکر مثبت و خلاق را به طور خلاصه بیان می‌کند. آن‌ها بیش از اینکه رویکرد تفصیلی و بی‌معنی داشته باشند، دارای پیام مهمی هستند که با رویکرد "می‌خواهم پس اتفاق می‌افتد" همراه است. «اگر بدانید چه می‌خواهید، آن را به دست خواهید آورد».

    با وجود تمام تحقیقات ما روی مغز در سال‌های گذشته، تمام دانش امروزی ما در مورد رشته‌های عصبی پیوند خورده با دو نیمکرۀ مغز، سیستم شبکه‌ای فعال، و نحوۀ عملکرد مغز بشر، هنوز هم حس تعجب و شگفتی نسبت به «اتفاق می‌افتد» داریم. کتاب بنویس تا اتفاق بیافتد این حس تعجب را دارد و مبتنی بر حقیقت علمی کنونی است که اهداف شما را تنظیم می‌کند، روی نتیجه تمرکز دارد، راجع به آنچه در زندگی می‌خواهید شفاف است و رویای شما را به حقیقت تبدیل می‌نماید. عنصر کلیدی دیگری هم در اینجا نقش بازی می‌کند، عنصری است که همه‌ی کتاب‌های موفقیت آن را به طور مشترک در خود دارند: اولین قدم نوشتن هدف است.

    Write it down, make it happen: knowing what you want and getting it

    هنریت کلاوسر را بیشتر بشناسیم:

    کلاوسر از برجسته‌ترین نویسندگانی است که با نوشتن آثار مختلف در زمینه‌ی موفقیت، توانسته به افراد بسیاری کمک کند تا به راحتی به آرزوهای خود رسیده و زندگی خود را تغییر دهند. او در حال حاضر عضو حرفه‌ای انجمن سخنرانان بین‌المللی بوده و برای گروه‌های تجاری، دانشگاه‌ها و آژانس‌های دولتی سخنرانی می‌کند.

    لازم به ذکر است که آثار هنریت کلاوسر در ایران طرفداران بسیاری دارد. کتاب حاضر از معروف‌ترین آثار او به شمار می‌آید.

    در بخشی از این کتاب درباره‌ی تجربه‌های انسان‌های موفق و مشهور می‌خوانیم:

    من هنوز هم داستان‌های جذابی از افراد مشهوری می‌شنوم که پیش از دست یافتن به شهرت امروزی خود، رویاهایشان را نوشته‌اند. جیم کری به تپه هالیوود رفت و چکی به مبلغ 10 میلیون دلار در وجه خود نوشت. او در قسمت یادداشت نوشت «برای خدمات ارائه شده». این کمدین بعد از گذشت سال‌ها چک را پیدا کرد. مدت‌ها قبل او این مبلغ را برای بازی در یک فیلم گرفته بود. اکنون او جزء بازیگران گران‌قیمت این صنعت است و برای یک فیلم حدود 20 میلیون دلار می‌گیرد. او در یک حرکت زیبا پیش از دفن پدرش چک را در جیب کت او قرار داد...

  • بوفِ کور شناخته‌شده‌ترین اثر صادق هدایت نویسنده معاصر ایرانی، رمانی کوتاه و از نخستین نثرهای داستانی ادبیات ایران در سدهٔ ۲۰ میلادی است. این رمان به سبک فراواقع نوشته شده و تک‌گویی یک راوی است که دچار تَوَهُم و پندارهای روانی است. کتاب بوف کور تاکنون، در هفتاد کشور، از فارسی به ۳۲ زبان زنده از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی، عربی ترجمه شده‌است.

    خلاصهٔ داستان

    تمامی رمان از زاویه دید اول شخص روایت می‌شود و از دو بخش نسبتاً جدا از هم ساخته شده‌است. این دو بخش گاه با استفاده از شباهت توصیف‌ها و اشاره‌ها به هم مربوط می‌شوند.

    خلاصهٔ بخش نخست

    کتاب با این جملات مشهور آغاز می‌شود «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزواء می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند؛ زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر این‌گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید».

    در این بخش اول شخص - که ساکن خانه‌ای در بیرون خندق در شهر ری است - به شرح یکی از این دردهای خوره‌وار می‌پردازد که برای خودش اتفاق افتاده. وی که حرفهٔ نقاشی روی قلمدان را اختیار کرده‌است به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان می‌کشد که عبارت است از دختری در لباس سیاه که شاخه‌ای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته‌است هدیه می‌دهد. میان دختر و پیرمرد جوی آبی وجود دارد.

    ماجرا از اینجا آغاز می‌شود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانه‌اش - که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشته‌است - منظره‌ای را که همواره نقاشی می‌کرده‌است می‌بیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) می‌شود و زندگی‌اش به طرز وحشتناکی دگرگون می‌گردد تا اینکه مغرب‌هنگامی دختر را نشسته در کنار در خانه‌اش می‌یابد. دختر چند هنگامی بعد در رخت‌خواب راوی به طرز اسرارآمیزی جان می‌دهد. راوی طی قضیه‌ای موفق می‌شود که چشم‌های دختر را نقاشی و آن را لااقل برای خودش جاودانه کند. سپس دختر اثیری را قطعه قطعه کرده داخل چمدانی گذاشته و به گورستان می‌برد. گورکنی که مغاک دختر را حفر می‌کند طی حفاری، گلدانی می‌یابد که بعداً به راوی به رسم یادگاری داده می‌شود. راوی پس از بازگشت به خانه در کمال ناباوری درمی‌یابد که بر روی گلدان (گلدان راغه) یک جفت چشم درست مثل آن جفت چشمی که همان شب کشیده‌بود، کشیده شده‌است.

    پس راوی تصمیم می‌گیرد برای مرتب کردن افکارش نقاشی خود و نقاشی گلدان را جلوی منقل تریاک روبروی خود بگذارد شراب بنوشد و تریاک بکشد. راوی بر اثر استعمال تریاک به حالت خلسه می‌رود و در عالم رؤیا به سده‌های قبل بازمی‌گردد و خود را در محیطی جدید می‌یابد که علی‌رغم جدید بودن برایش کاملاً آشناست.

    خلاصهٔ بخش دوم

    بخش دوم ماجرای راوی در این دنیای تازه (در چندین سده قبل) است. از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایه‌اش می‌شود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمام تر هرآنچه را راوی می‌نویسد می‌بلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوری است که زنش (که راوی او را به نام اصلی نمی‌خواند بلکه از وی تحت عنوان لکاته یاد می‌کند) از وی تمکین نمی‌کند و حاضر به همبستری با شوهرش نیست ولی ده‌ها فاسق دارد. ویژگی‌های ظاهری «لکاته» درست همانند ویژگی‌های ظاهری «دختر اثیری» در بخش نخست رمان است. راوی همچنین به ماجرای آشنایی پدر و مادرش (که یک رقاصهٔ هندی بوده‌است) اشاره می‌کند و اینکه از کودکی نزد عمه‌اش (مادر «لکاته») بزرگ شده‌است.

    او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّاله‌ها اشاره می‌کند و از ایشان ابراز تنفر می‌کند. وی معتقد است که دنیای بیرونی دنیای رجاله‌هاست. رجّاله‌ها از نظر او «هریک دهانی هستند با مشتی روده که از آن آویزان شده‌است و به آلت تناسلی شان ختم می‌شود و دائم دنبال پول و شهوت می‌دوند».

    پرستار راوی دایهٔ پیر اوست که دایهٔ «لکاته» هم بوده‌است و به طرز احمقانهٔ خویش (از دید راوی) به تسکین آلام راوی می‌پردازد و برایش حکیم می‌آورد و فال گوش می‌ایستد و معجون‌های گونه‌گون به وی می‌خوراند.

    در مقابل خانهٔ راوی پیرمرد مرموزی (پیرمرد خنزر پنزری) همواره بساط خود را پهن کرده‌است. این پیرمرد از نظر راوی یکی از فاسق‌های لکاته است و خود راوی اعتراف می‌کند که جای دندان‌های پیرمرد را بر گونهٔ لکاته دیده‌است. به علاوه راوی معتقد است که پیرمرد با دیگران فرق دارد و می‌توان گفت که یک نیمچه خدا محسوب می‌شود و بساطی که جلوی او پهن است چون بساط آفرینش است.

    سرانجام راوی تصمیم به قتل لکاته می‌گیرد. در هیئتی شبیه پیرمرد خنزرپنزری وارد اتاق لکاته می‌گردد و گِزلیک استخوانی‌ای را که از پیرمرد خریداری کرده در چشم لکاته فرومی‌کند و او را می‌کشد. چون از اتاق بیرون می‌آید و به تصویر خود در آیینه می‌نگرد می‌بیند که موهایش سفید گشته و قیافه‌اش درست مانند پیرمرد خنزرپنزری شده‌است.

    The Blind Owl (1936; Persian: بوف کور‎, Boof-e koor, 

    listen (help·info)) is Sadegh Hedayat's magnum opus and a major literary work of 20th century Iran. Written in Persian, it tells the story of an unnamed pen case painter, the narrator, who sees in his macabre, feverish nightmares that "the presence of death annihilates all that is imaginary. We are the offspring of death and death delivers us from the tantalizing, fraudulent attractions of life; it is death that beckons us from the depths of life. If at times we come to a halt, we do so to hear the call of death... Throughout our lives, the finger of death points at us." The narrator addresses his murderous confessions to the shadow on his wall resembling an owl. His confessions do not follow a linear progression of events and often repeat and layer themselves thematically, thus lending to the open-ended nature of interpretation of the story.

    The Blind Owl was written during the oppressive latter years of Reza Shah's rule (1925–1941). It was originally published in a limited edition in Bombay, during Hedayat's two-year-long stay there in 1937, stamped with "Not for sale or publication in Iran." It first appeared in Tehran in 1941 (as a serial in the daily Iran), after Reza Shah's abdication, and had an immediate and forceful effect. It was later banned, reportedly because it led readers towards suicide.[1] The novel was not tolerated during Reza Shah, probably due to its "pessimism which went counter to the Shah’s grandiloquent rhetoric of progress."[2] It is believed that much of the novel had already been completed by 1930 while Hedayat was still a student in Paris. Being inspired by European ideologies, the author challenges the traditions and as a result, the work is the representation of modern literature in Iran.

    H. Parham با صدای

  • باربارادی آنجلیس

    کتاب رازهایی درباره‌ی زنان که هر مردی باید بداند: عوامل سرد مزاجی جنسی زن‌ها نوشته‌ی باربارا دی آنجلیس، به مردان نکاتی را آموزش می‌دهد که هر زنی آرزو دارد همسرش آن‌ها را بداند؛ نکاتی که منجر به بهبود روابط زناشویی خواهد شد. (فایل کتاب در تاریخ 1399/07/14 جایگزین شده است.)

    بعد از خواندن کتاب رازهایی درباره‌ی زنان که هر مردی باید بداند: عوامل سرد مزاجی جنسی زن‌ها (What Women Want Men to Know: The Ultimate Book About Love, Sex, and Relationships for You and the Man You Love) و عملی کردن راهکارها و راهنمایی‌های آن قادر خواهید بود در هر جا و هر زمان در زندگی مشترک خود به آرامش و رضایت خاطر برسید. گاهی اوقات زن‌ها نمی‌توانند همسرانشان را متوجه این موضوع کنند که چه رفتارهایی را می‌پسندند و چه رفتارهایی از سوی همسرشان آن‌ها را اذیت می‌کند.

    یکی از مهم‌ترین نیازهای زنان این است که مردان شخصیت و روحیات آن‌ها را به خوبی بشناسند و برای آن‌ها ارزش و احترام زیادی قائل شوند. تصور کنید هنگام خوردن ناهار مقابل دوستتان نشسته‌اید و از همان آغاز مکالمه، درباره مشکلی که با همسرتان دارید و و کارهای اشتباهش صحبت کنید. دوست شما از همان لحظه اول حرف‌هایتان را به خوبی متوجه خواهد شد و با همدلی و به نشانه تأیید سر تکان می‌دهد. این همدلی نشان می‌دهد که مفهوم حقیقی رفتار و صحبت‌های شما بلافاصله و بدون هیچ گونه تلاشی توسط او درک شده است.

    شما هم بعد از اینکه مطالب این کتاب را خواندید می‌توانید احساستان را طوری برای فرد مقابلتان شرح دهید که قابل درک و فهم باشد و سبب آسایش، آرامش، قدرت، راحتی و انگیزه در شما شود. کتاب رازهایی درباره‌ی زنان که هر مردی باید بداند تمام چیزهایی که زن‌ها آرزو دارند مردها بدانند را در بر می‌گیرد.

    اگر قادر نباشید همسر خود را درک کنید و یا احساسات او را به خوبی نشناسید، آسیب‌های زیادی به زندگی زناشویی‌تان می‌خورد که دیگر قابل جبران نیست و منجر به از دست رفتن آرامش درونی‌تان خواهد شد. باربارا دی آنجلس در این کتاب به سؤال‌های مشترک اکثر آقایان در ارتباط با زنان پاسخ داده است. سؤالاتی مانند: چگونه منظور واقعی زنان را متوجه شویم؟، چگونه کمتر دعوا و بحث کنیم و بیشتر به همدیگر محبت کنیم؟، چگونه معشوق بهتری برای همسرمان باشیم؟ و ... امید است با خواندن این اثر ارزشمند شریک عاطفی خود را به بهترین شکل ممکن درک کنید.

    باربارا دی آنجلس را بیشتر بشناسیم:

    باربارا دی آنجلس (Barbara De Angelis) روانشناس برجسته، سخنران و نویسنده درخشان قرن بیستم است که در حوزه رشد شخصی و معنوی فعالیت می‌کند. او در طی این سال‌ها به میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا با پیام‌های الهام‌بخش خود درباره چگونگی ایجاد یک زندگی آزاد حقیقی، داشتن روابط سالم و سرشار از عشق و همچنین رشد شخصی کمک کرده است.

    در بخشی از کتاب رازهایی درباره‌ی زنان که هر مردی باید بداند: عوامل سرد مزاجی جنسی زن‌ها می‌خوانیم:

    خطاب به مردها: مى‌دانم به رغم تلاش‌هاى من براى توضیح این اولویت زن‌ها، حتما پیش خودتان غر مى‌زنید که: «چرا کیک عشق زن‌ها شباهت بیشترى به کیک عشق ما ندارد» یک برش کوچک مختص عشق و بقیه‌ى برش‌ها براى دیگر نواحى زندگى. این منطقى‌تر و عاقلانه‌تر است. چرا زن‌ها باید این قدر توجه و وقت خود را براى ما صرف کنند؟ چرا باید براى حرف زدن با او جدول‌هایى را از بر کنم؟ چرا این قدر همه چیز مشکل است؟

    این شکایت خاطره‌اى را که مربوط به چند سال گذشته است برایم زنده مى‌کند. در رابطه‌اى جدى با مردى بودم که او را خیلى دوست داشتم. مشغول یکى از آن بحث‌هاى داغ درباره‌ى خودمان بودیم. از آن بحث‌هایى که وسط آن مردها دوست دارند فرار کنند. سعى داشتم به او توضیح دهم که چرا نیاز دارم بیشتر مرا از خود مطلع کند، براى باهم بودنمان برنامه‌ریزى کند، و همین طور روزها بدون آن که اطلاعى بدهد، ناپدید نشود. او در سکوت به صحبت‌هایم گوش کرد و سپس با ناراحتى گفت: «چرا سرت به زندگى خودت نیست و این‌قدر به من فکر مى‌کنى؟» اى کاش مشغول کارها، پرونده‌ها و علایق خودت بودى و بعد اگر اتفاق مى‌افتاد که زنگى به تو بزنم، مى‌گفتى: «اوه، سلام، چقدر خوشحال شدم زنگ زدى، چند دقیقه است که سرم خیلى شلوغ است. خب، حالت چطوره؟» اما هر وقت که به تو زنگ مى‌زنم، هیجان زده مى‌شوى و هر وقت هم که نمى‌زنم ناراحت مى‌شوى و قضیه راخیلى بزرگ مى‌کنى. چرا نمى‌توانى مشغول کارهاى خودت باشى و چرا این قدر به من فکر مى‌کنى؟»

    به شوخى به او گفتم: «به عبارت دیگر شما از من مى‌خواهید که یک مرد باشم. اینطور نیست؟»

    پاسخ داد: «نه، من چنین چیزى نگفتم. من فقط گفتم که‌اى کاش فکرت این قدر روى عشق متمرکز نبود.»

    به او گفتم: «همین که گفتم. تو مى‌خواهى من مثل مردها باشم.»

    رازهایی درباره‌ زنان که هر مردی باید بداند: عوامل سردمزاجی‌جنسی زن‌ها

  • Daniel Kahneman

    System 1 is fast, intuitive, and emotional; System 2 is slower, more deliberative, and more logical. The impact of overconfidence on corporate strategies, the difficulties of predicting what will make us happy in the future, the profound effect of cognitive biases on everything from playing the stock market to planning our next vacation―each of these can be understood only by knowing how the two systems shape our judgments and decisions.

    Engaging the reader in a lively conversation about how we think, Kahneman reveals where we can and cannot trust our intuitions and how we can tap into the benefits of slow thinking. He offers practical and enlightening insights into how choices are made in both our business and our personal lives―and how we can use different techniques to guard against the mental glitches that often get us into trouble. Topping bestseller lists for almost ten years, Thinking, Fast and Slow is a contemporary classic, an essential book that has changed the lives of millions of readers.

    Daniel Kahneman (/ˈkɑːnəmən/; Hebrew: דניאל כהנמן; born March 5, 1934) is an Israeli-American psychologist and economist notable for his work on the psychology of judgment and decision-making, as well as behavioral economics, for which he was awarded the 2002 Nobel Memorial Prize in Economic Sciences (shared with Vernon L. Smith). His empirical findings challenge the assumption of human rationality prevailing in modern economic theory.

    Daniel Kahneman

    Kahneman in 2009

    Born

    March 5, 1934 (age 89)

    Tel Aviv, British Mandate of Palestine (now Israel)

    Nationality

    United States, Israel

    Education

    Hebrew University (BA)University of California, Berkeley (MA, PhD)

    Known for

    Cognitive biasesBehavioral economicsProspect theoryLoss aversion

    Spouses

    Irah Kahneman;Anne Treisman (1978–2018, her death)

    Awards

    APA Lifetime Achievement Award (2007)Nobel Memorial Prize in Economic Sciences (2002)Presidential Medal of Freedom (2013)Tufts University Leontief Prize (2010)APS Distinguished Scientific Contribution Award (1982)University of Louisville Grawemeyer Award (2003)

    Scientific career

    Fields

    PsychologyEconomics

    Institutions

    Princeton University 1993–University of California, Berkeley 1986–93University of British Columbia 1978–86Center for Advanced Study in the Behavioral Sciences 1972–73Hebrew University of Jerusalem 1961–77

    Thesis

    An analytical model of the semantic differential (1961)

    Doctoral advisor

    Susan M. Ervin-Tripp

    Doctoral students

    Anat NinioAvishai HenikBaruch FischhoffZiv Carmon

    Daniel Kahneman's voice

    Recorded August 2013 from the BBC Radio 4 programme Desert Island Discs

    Website

    scholar.princeton.edu/kahneman/

    With Amos Tversky and others, Kahneman established a cognitive basis for common human errors that arise from heuristics and biases, and developed prospect theory.

    In 2011 he was named by Foreign Policy magazine in its list of top global thinkers. In the same year his book Thinking, Fast and Slow, which summarizes much of his research, was published and became a best seller. In 2015, The Economist listed him as the seventh most influential economist in the world.

    He is professor emeritus of psychology and public affairs at Princeton University's Princeton School of Public and International Affairs. Kahneman is a founding partner of TGG Group, a business and philanthropy consulting company. He was married to cognitive psychologist and Royal Society Fellow Anne Treisman, who died in 2018.

    Early life

    Daniel Kahneman was born in Tel Aviv, Mandatory Palestine, in 1934, where his mother, Rachel, was visiting relatives. His parents were Lithuanian Jews who had emigrated to France in the early 1920s. He spent his childhood years in Paris. Kahneman and his family were in Paris when it was occupied by Nazi Germany in 1940. His father, Efrayim, was picked up in the first major round-up of French Jews, but he was released after six weeks due to the intervention of his employer, La Cagoule backer Eugène Schueller.: 52 The family was on the run for the remainder of the war, and survived, except for the death of Kahneman's father due to diabetes in 1944. Kahneman and his family then moved to British Mandatory Palestine in 1948, just before the creation of the state of Israel.

    Kahneman has written of his experience in Nazi-occupied France, explaining in part why he entered the field of psychology:

    It must have been late 1941 or early 1942. Jews were required to wear the Star of David and to obey a 6 p.m. curfew. I had gone to play with a Christian friend and had stayed too late. I turned my brown sweater inside out to walk the few blocks home. As I was walking down an empty street, I saw a German soldier approaching. He was wearing the black uniform that I had been told to fear more than others – the one worn by specially recruited SS soldiers. As I came closer to him, trying to walk fast, I noticed that he was looking at me intently. Then he beckoned me over, picked me up, and hugged me. I was terrified that he would notice the star inside my sweater. He was speaking to me with great emotion, in German. When he put me down, he opened his wallet, showed me a picture of a boy, and gave me some money. I went home more certain than ever that my mother was right: people were endlessly complicated and interesting.

    — 

    Israeli intellectual Yeshayahu Leibowitz, whom Kahneman describes as influential in his intellectual development, was Kahneman's chemistry teacher at Beit-Hakerem High School, and Kahneman's physiology professor at university.

    Kahneman's paternal uncle was Rabbi Yosef Shlomo Kahaneman, the head of the Ponevezh Yeshiva.

    Education and early career

    In 1954 Kahneman received his Bachelor of Science degree, with a major in psychology and a minor in mathematics, from the Hebrew University of Jerusalem.

    He served in the psychology department of the Israeli Defense Forces, and as an infantryman. One of his responsibilities was to evaluate candidates for officer's training school, and to develop tests and measures for this purpose. Kahneman describes his military service as a "very important period" in his life.

    In 1958 he went to the United States to study for his PhD in Psychology at the University of California, Berkeley. His 1961 dissertation, advised by Susan Ervin, examined relations between adjectives in the semantic differential and allowed him to "engage in two of [his] favorite pursuits: the analysis of complex correlational structures and FORTRAN programming."

    Academic career

    Cognitive psychology

    Kahneman began his academic career as a lecturer in psychology at the Hebrew University of Jerusalem in 1961. He was promoted to senior lecturer in 1966. His early work focused on visual perception and attention. For example, his first publication in the prestigious journal Science was entitled "Pupil Diameter and Load on Memory" (Kahneman & Beatty, 1966). During this period, Kahneman was a visiting scientist at the University of Michigan (1965–66) and the Applied Psychology Research Unit in Cambridge (1968/1969, summers). He was a fellow at the Center for Cognitive Studies, and a lecturer in cognitive psychology at Harvard University in 1966/1967.

    Judgment and decision-making

    This period marks the beginning of Kahneman's lengthy collaboration with Amos Tversky. Together, Kahneman and Tversky published a series of seminal articles in the general field of judgment and decision-making, culminating in the publication of their prospect theory in 1979 (Kahneman & Tversky, 1979). Following this, the pair teamed with Paul Slovic to edit a compilation entitled "Judgement Under Uncertainty: Heuristics and Biases" (1982) that proved to be an important summary of their work and of other recent advances that had influenced their thinking. Kahneman was ultimately awarded the Nobel Memorial Prize in Economics in 2002 for his work on prospect theory.

    In his Nobel biography Kahneman states that his collaboration with Tversky began after Kahneman had invited Tversky to give a guest lecture to one of Kahneman's seminars at Hebrew University in 1968 or 1969. Their first jointly written paper, "Belief in the Law of Small Numbers," was published in 1971 (Tversky & Kahneman, 1971). They published seven articles in peer-reviewed journals in the years 1971–1979. Aside from "Prospect Theory," the most important of these articles was "Judgment Under Uncertainty: Heuristics and Biases" (Tversky & Kahneman, 1974), which was published in the prestigious journal Science and introduced the notion of anchoring. Kahneman wrote the paper at the Van Leer Jerusalem Institute.

    Kahneman left Hebrew University in 1978 to take a position at the University of British Columbia.

    In 2021, Kahneman and co-authors Olivier Sibony and Cass Sunstein contributed to the field with work on unwanted variability in human judgments of the same problem, what they term 'noise'. In Noise: A Flaw in Human Judgment, they write that due to factors such as cognitive biases, group dynamics, mood, stress, fatigue, and differences in skill between assessors/decision makers/judges, judgements that should ideally be identical in fact often differ a lot. This gives rise to injustices, hazards and costs of various types. Furthermore, it does so in a way that is distinct from statistical bias and which is affected by cognitive biases but not limited to their influence. In the book, which received much press, they explain what noise is, how it can be detected and how it can be reduced – which can also reduce bias.

    Behavioral economics

    Kahneman and Tversky were both fellows at the Center for Advanced Study in the Behavioral Sciences at Stanford University in the academic year 1977–1978. A young economist named Richard Thaler was a visiting professor at the Stanford branch of the National Bureau of Economic Research during that same year. According to Kahneman, "[Thaler and I] soon became friends, and have ever since had a considerable influence on each other's thinking." Building on prospect theory and Kahneman and Tversky's body of work, Thaler published "Toward a Positive Theory of Consumer Choice" in 1980, a paper which Kahneman has called "the founding text of behavioral economics."

    Kahneman and Tversky became heavily involved in the development of this new approach to economic theory, and their involvement in this movement had the effect of reducing the intensity and exclusivity of their earlier period of joint collaboration.[citation needed] According to Kahneman the collaboration 'tapered off' in the early 1980s, although they tried to revive it. Factors included Tversky receiving most of the external credit for the output of the partnership, and a reduction in the generosity with which Tversky and Kahneman interacted with each other. They would continue to publish together until the end of Tversky's life, but the period when Kahneman published almost exclusively with Tversky ended in 1983, when he published two papers with Anne Treisman, his wife since 1978.

    Hedonic psychology

    In the 1990s, Kahneman's research focus began to gradually shift in emphasis towards hedonic psychology. According to Kahneman and colleagues,

    Hedonic psychology...is the study of what makes experiences and life pleasant or unpleasant. It is concerned with feelings of pleasure and pain, of interest and boredom, of joy and sorrow, and of satisfaction and dissatisfaction. It is also concerned with the whole range of circumstances, from the biological to the societal, that occasion suffering and enjoyment.

    (This subfield is closely related to the positive psychology movement, which was steadily gaining in popularity at the time.)

    It is difficult to determine precisely when Kahneman's research began to focus on hedonics, although it likely stemmed from his work on the economic notion of utility. After publishing multiple articles and chapters in all but one of the years spanning the period 1979–1986 (for a total of 23 published works in 8 years), Kahneman published exactly one chapter during the years 1987–1989. After this hiatus, articles on utility and the psychology of utility began to appear (e.g., Kahneman & Snell, 1990; Kahneman & Thaler, 1991; Kahneman & Varey, 1991).

    In 1992 Varey and Kahneman introduced the method of evaluating moments and episodes as a way to capture "experiences extended across time". While Kahneman continued to study decision-making (e.g., Kahneman, 1992, 1994; Kahneman & Lovallo, 1993), hedonic psychology was the focus of an increasing number of publications (e.g., Fredrickson & Kahneman, 1993; Kahneman, Fredrickson, Schreiber & Redelemeier, 1993; Kahneman, Wakker & Sarin, 1997; Redelmeier & Kahneman, 1996), culminating in a volume co-edited with Ed Diener and Norbert Schwarz, scholars of affect and well-being.

    Focusing illusion

    With David Schkade, Kahneman developed the notion of the focusing illusion (Kahneman & Schkade, 1998; Kahneman, Krueger, Schkade, Schwarz & Stone, 2006) to explain in part the mistakes people make when estimating the effects of different scenarios on their future happiness (also known as affective forecasting, which has been studied extensively by Daniel Gilbert). The "illusion" occurs when people consider the impact of one specific factor on their overall happiness, they tend to greatly exaggerate the importance of that factor, while overlooking the numerous other factors that would in most cases have a greater impact.

    A good example is provided by Kahneman and Schkade's 1998 paper "Does living in California make people happy? A focusing illusion in judgments of life satisfaction". In that paper, students in the Midwest and in California reported similar levels of life satisfaction, but the Midwesterners thought their Californian peers would be happier. The only distinguishing information the Midwestern students had when making these judgments was the fact that their hypothetical peers lived in California. Thus, they "focused" on this distinction, thereby overestimating the effect of the weather in California on its residents' satisfaction with life.

    Peak–end rule and remembered pleasure

    One of the cognitive biases in hedonic psychology discovered by Kahneman is called the peak–end rule. It affects how we remember the pleasantness or unpleasantness of experiences. It states that our overall impression of past events is determined for the most part not by the total pleasure and suffering it contained but by how it felt at its peaks and at its end. For example, the memory of a painful colonoscopy is improved if the examination is extended by three minutes in which the scope is still inside but not moved anymore, resulting in a moderately uncomfortable sensation. This extended colonoscopy, despite involving more pain overall, is remembered less negatively due to the reduced pain at the end. This even increases the likelihood for the patient to return for subsequent procedures. Kahneman explains this distortion in terms of the difference between two selves: the experiencing self, which is aware of pleasure and pain as they are happening, and the remembering self, which shows the aggregate pleasure and pain over an extended period of time. The distortions due to the peak–end rule happen on the level of the remembering self. Our tendency to rely on the remembering self can often lead us to pursue courses of action that are not in our best self-interest.

    Happiness and life satisfaction

    Kahneman has defined happiness as "what I experience here and now", but says that in reality humans pursue life satisfaction, which "is connected to a large degree to social yardsticks–achieving goals, meeting expectations."

    Teaching

    Kahneman is a senior scholar and faculty member emeritus at Princeton University's Department of Psychology and Princeton School of Public and International Affairs. He is also a fellow at Hebrew University and a Gallup Senior Scientist.

    Personal life

    Kahneman's first wife was Irah Kahneman, an Israeli educational psychologist, with whom he had two children. His son has schizophrenia, and his daughter works in technology.

    His second wife was the cognitive psychologist Anne Treisman, from 1978 until her death in 2018. As of 2014, they lived part-time in Berkeley, California. As of 2022, he lives in New York City with Barbara Tversky, the widow of his long-time collaborator Amos Tversky.

    In 2015 Kahneman described himself as a very hard worker, as "a worrier" and "not a jolly person." But, despite this, he said, "I'm quite capable of great enjoyment, and I've had a great life."

    Awards and recognition

    In 2001, he was elected a member of the National Academy of SciencesIn 2002, Kahneman received the Nobel Memorial Prize in Economic Sciences, despite being a research psychologist, for his work in prospect theory. Kahneman states he has never taken a single economics course – that everything that he knows of the subject he and Tversky learned from their collaborators Richard Thaler and Jack Knetsch.Kahneman, co-recipient with Tversky, earned the 2003 University of Louisville Grawemeyer Award for Psychology.In 2005, he was elected a member of the American Philosophical Society.In 2007, he was presented with the American Psychological Association's Award for Outstanding Lifetime Contributions to Psychology.On November 6, 2009, he was awarded an honorary doctorate from the department of Economics at Erasmus University in Rotterdam, Netherlands. In his acceptance speech Kahneman said, "when you live long enough, you see the impossible become reality." He was referring to the fact that he would never have expected to be honored as an economist when he started his studies into what would become Behavioral Economics.In both 2011 and 2012, he made the Bloomberg 50 most influential people in global finance.On November 9, 2011, he was awarded the Talcott Parsons Prize by the American Academy of Arts and Sciences.His book Thinking, Fast and Slow was the winner of the 2011 Los Angeles Times Book Award for Current Interest and the National Academy of Sciences Communication Award for the best book published in 2011.In 2012 he was accepted as corresponding academician at the Real Academia Española (Economic and Financial Sciences).On August 8, 2013, President Barack Obama announced that Daniel Kahneman would be a recipient of the Presidential Medal of Freedom.On June 1, 2015, he was awarded an honorary doctorate from the Faculty of Arts at McGill University in Montreal.December 2018, Kahneman was named a Gold Medal Honoree by The National Institute of Social Sciences.In 2019, Kahneman received the Golden Plate Award of the American Academy of Achievement.

    Notable contributions

    Anchoring and adjustmentAttribute substitutionAvailability heuristicBase rate fallacyCognitive biasConjunction fallacyDictator gameFraming (social sciences)Loss aversionOptimism biasPeak–end rulePlanning fallacyProspect theoryCumulative prospect theoryReference class forecastingRepresentativeness heuristicSimulation heuristicStatus quo bias

    Books

    Kahneman, Daniel (1973). Attention and Effort. Prentice-Hall.Kahneman, Daniel; Slovic, Paul; Tversky, Amos (1982). Judgment Under Uncertainty: Heuristics and Biases. Cambridge University Press.Kahneman, Daniel; Diener, E.; Schwarz, N. (1999). Well-Being: The Foundations of Hedonic Psychology. Russell Sage Foundation.Kahneman, Daniel; Tversky, Amos (2000). Choices, Values and Frames. Cambridge University Press.Kahneman, Daniel; Gilovich, Thomas; Griffin, Dale (2002). Heuristics and Biases: The Psychology of Intuitive Judgment. ISBN 978-0521792608.Kahneman, Daniel (2011). Thinking, Fast and Slow. Farrar, Straus and Giroux. ISBN 978-0374275631. (Reviewed by Freeman Dyson in New York Review of Books, 22 December 2011, pp. 40–44.)Kahneman, Daniel; Sibony, Olivier; Sunstein, Cass R. (2021). Noise: A Flaw in Human Judgment. William Collins. ISBN 978-0008308995.

    Interviews

    "Can We Trust Our Intuitions?" in Alex Voorhoeve Conversations on Ethics. Oxford University Press, 2009. ISBN 978-0-19-921537-9 (Discusses Kahneman's views about the reliability of moral intuitions [case judgments] and the relevance of his work for the search for "reflective equilibrium" in moral philosophy.)

    Radio interviews

    All in the Mind, ABC, Australia (2003)All in the Mind, BBC, Great Britain (2011)

    Online interviews

    Thinking about Thinking – An Interview with Daniel Kahneman (2011)  Archived October 31, 2013, at the Wayback MachineConversation with Tyler – Daniel Kahneman on Cutting Through the Noise (2018) Daniel Kahneman on Cutting Through the Noise (Ep. 56 - Live at Mason)The Knowledge Project Podcast – Daniel Kahneman: Putting Your Intuition on Ice (2019) Daniel Kahneman: Putting Your Intuition on IceLex Fridman Podcast #65 – Daniel Kahneman: Thinking Fast and Slow, Deep Learning, and AI (2020) Daniel Kahneman: Thinking Fast and Slow, Deep Learning, and AI | MIT | Artificial Intelligence PodcastThe Jordan Harbinger Show #518 – Daniel Kahneman: When Noise Destroys Our Best of Choices (2021)Daniel Kahneman | When Noise Destroys Our Best of Choices

    Television interviews

    How You Really Make Decisions – Horizon (BBC TV series) – Series 2013–2014 No. 9

    See also

    References

    Further reading

    External links

    Institutional economics

    Topics in game theory

    Laureates of the Sveriges Riksbank Prize in Economic Sciences

    2002 Nobel Prize laureates

    Israeli Nobel laureates

    Psychology

    Authority control

    More

    Enjoying Wikiwand?

    Wikiwand is a leading donor to the Wikimedia Foundation, we pledge to give a portion of our income to help Wikipedia thrive. By using Wikiwand, for FREE, you directly contribute to keep Wikipedia alive.

    Donate now

    30% goes to Wikimedia!

    Not right now, thanks

    Related Articles



    Cognitive biasSystematic pattern of deviation from norm or rationality in judgmentA cognitive bias is a systematic pattern of deviation from norm or rationality in judgment. Individuals create their own "subjective reality" from their perception of the input. An individual's construction of reality, not the objective input, may dictate their behavior in the world. Thus, cognitive biases may sometimes lead to perceptual distortio...Read article


    HeuristicProblem-solving method that is sufficient for immediate solutions or approximationsHeuristic, or heuristic technique, is any approach to problem solving or self-discovery that employs a practical method that is not guaranteed to be optimal, perfect, or rational, but is nevertheless sufficient for reaching an immediate, short-term goal or approximation. Where finding an optimal solution is impossible or impractical, heuristic meth...Read article


    Bounded rationalityMaking of satisfactory, not optimal, decisionsBounded rationality is the idea that rationality is limited when individuals make decisions, and under these limitations, rational individuals will select a decision that is satisfactory rather than optimal.Read article


    Amos TverskyIsraeli psychologist (1937–1996)Amos Nathan Tversky was an Israeli cognitive and mathematical psychologist and a key figure in the discovery of systematic human cognitive bias and handling of risk.Read article


    Behavioral economicsAcademic disciplineBehavioral economics studies the effects of psychological, cognitive, emotional, cultural and social factors in the decisions of individuals or institutions, and how these decisions deviate from those implied by classical economic theory.Read article
  • ویکتور فرَنْکِل - Man's Search for Meaning - ویکتور فرنکل (فرانکل) روان‌پزشک، عصب‌شناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که در سال ۱۹۴۶ کتاب انسان در جستجوی معنا را منتشر کرد. این کتاب در بر دارندهٔ خاطرات فرانکل از وضعیت خود و سایر قربانیان اردوگاه‌های کار اجباری آلمان در خلال جنگ دوم جهانی است. فرانکل در این کتاب به عنوان یک (روان‌شناسی اگزیستانسیالیستی) روان‌شناس اگزیستانسیالیست به اهمیت جستجوی معنا برای زندگی، در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌پردازد و ضمن روایت خاطراتش از اردوگاه‌های کار اجباری، تلاش می‌کند که نگرش جدیدش را در روان‌شناسی (لوگوتراپی) تبیین کند.

    بیش از ۹ میلیون نسخه از این کتاب تأثیرگذار تا زمان مرگ ویکتور فرانکل در سال ۱۹۹۷ در آمریکا فروخته شد،[۱] به ۲۴ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد و ۷۳ بار تجدید چاپ شد.[۲]

    این کتاب با ترجمه مشترک نهضت صالحیان (فرنودی مهر) و مهین میلانی توسط انتشارات درسا چاپ شده‌است.

    ذهن انسان به‌طور ناخودآگاه دست به تولید معنا، بر اساس تجارب، دانش و تفکرات خویش،می‌زند. معنای زندگی هر شخصی، برمبنای جهان‌بینی و نگاه وی نسبت به رخدادهای طبیعی و اتفاقات اجتماعی، تعیین می‌گردد.

    انسان در جستجوی معنا؛ معنادرمانی (لوگوتراپی)

    معرفی کتاب انسان در جستجوی معنا

    انسان در جستجوی معنا، کتابی از ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی پدیدآورنده‌ی معنا درمانی است. او در کتاب انسان در جستجوی معنا، خاطراتش از زندگی در اردوگاه‌های کار اجباری آشویتس را نوشته است.

    درباره‌ی کتاب انسان در جستجوی معنا

    انسان در جستجوی معنا، کتابی است که بر پایه‌ی تجربیات فاجعه‌بار ویکتور فرانکل در اردوگاه‌های کار اجباری آشویتس نوشته شده است. ویکتور فرانکل در این دوران، پدر و مادر، همسر و برادرش را از دست داد. خواهر او تنها کسی بود که از این وضعیت نجات پیدا کرد. با وجود تمام سختی‌ها، رنجی که می‌کشیدند، گرسنگی، سرما، بی‌رحمی و خشونتی که در اطرافشان موج می‌زد، اما او باز هم زندگی را شایسته و ارجمند می‌دید. در بخش دوم کتاب انسان در جستجوی معنا، او از خاطرات مراجعانش نوشته است. او با تجربیات گسترده‌ای که در زمینه‌ی کار و درمان بر اساس معنادرمانی به دست آورده است، متوجه این موضوع شد که برای هر فرد باید رسالت و وظیفه‌ای وجود داشته باشد که بخواهد عمرش را صرف آن کند. 

    فرانکل اگزیستانسیالیست بود. او واژه «هستی نژندی» را در مورد اختلال عاطفی ابداع کرد و اختلال عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی می‌دانست. بنابراین با توجه به تمام تجربیات زیسته‌ی خودش و تمام آنچه که در مطبش آزموده بود، کتاب انسان در جستجوی معنا را نوشت.

    کتاب انسان در جستجوی معنا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

    اگر به دنبال معنایی برای زندگی‌تان می‌گردید، کتاب انسان در جستجوی معنا را بخوانید. اگر دوست دارید که از ناامیدی بیرون بیایید و می‌خواهید درباره‌ی معنادرمانی بدانید، کتاب انسان در جستجوی معنا، گزینه‌ی خوبی برای شما است. 

    درباره‌ی ویکتور فرانکل

    ویکتور فرانکل با نام کامل ویکتور امیل فرانکل در ۲۶ مارس ۱۹۰۵ در وین به دنیا آمد. فرانکل یکی از بازماندگان اردوگاه‌های کار اجباری آشویتس و داخاو است. او روانپزشک و عصب‌شناس اتریشی بود که به دلیل یهودی بودن، سال‌ها در اردوگاه‌های کار اجباری، زندانی بود. فرانکل پدر و مادر، نامزد و برادرش را در اردوگاه‌های کار اجباری از دست داد و همین به او انگیزه‌ای داد تا معنایی برای زندگی کردن پیدا کند. بعدها، با آزمایش این طرح بر روی مراجعانش، معنادرمانی را طراحی کرد. ویکتور فرانکل مدتی بعد از جنگ جهانی دوم سخنرانی در شهر وین داشت. بعد از مدتی این سخنرانی به یکی دیگر از کتاب‌های او یعنی انسان در جستجوی معنای غایی، تبدیل شده است. 

    جملاتی از کتاب انسان در جستجوی معنا

    هزار و پانصد نفر طی چندین شبانه‌روز سفر می‌کردند، در هر واگن 80 نفر را چپانده بودند و هر نفر روی باروبُنه‌ی خود که تنها دارایی به جا مانده‌اش بود دراز می‌کشید. این واگن‌ها آنقدر پر بود که فقط در قسمت بالای پنجره‌ها روزنه‌ای برای ورود نور خاکستری‌رنگ سپیده‌دم به چشم می‌خورد. همه‌ی افراد انتظار داشتند که قطار به کارخانه اسلحه‌سازی برسد و این مکان جایی بود که همه‌ی ما را به بیگاری می‌کشیدند. لیکن ما نمی‌دانستیم که آیا هنوز در سیله‌زی6 هستیم، یا به لهستان رسیده‌ایم. بوغ قطار صدای دلخراشی برآورد. انگار ناله‌ی دردناک و ترحم‌آمیز کسی بود که به سوی فنا و نیستی در حرکت است. سپس قطار خط عوض کرد و معلوم بود که به ایستگاه بزرگی نزدیک می‌شود. ناگهان فریاد اضطراب مسافران به گوش رسید، «تابلو آشویتس». بله آشویتس، با شنیدن این نام نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد. اتاق‌های گاز، کوره‌های آدم‌سوزی، و کشتار دسته‌جمعی. قطارآن چنان آهسته و با تأنّی در حرکت بود که گویی می‌خواست هراس را در دل مسافران پرورش دهد و لحظه‌های هراس‌انگیز نزدیک‌شدن به «آشویتس» را طولانی‌تر سازد.

    اندک اندک در آن سپیده‌دم، دورنمایی از آن اردوگاه هراس‌انگیز نمایان گردید. با برج ساعت و نورافکن‌ها و ردیفی از سیم خاردار با برق فشار قوی و صف‌هایی دراز از زندانیان ژولیده و اندوهگین که در کوره‌راهی قدم می‌زدند و ما نمی‌دانستیم که به کدام سو در حرکت هستند. صدای گوشخراش سوت‌های فرمان و نعره‌ی نگهبانان گاه و بی‌گاه به گوش می‌رسید و ما از این فریادها هیچ سر در نمی‌آوردیم.

    ویکتور فرنکل

  • نویسنده: ناتانیل براندن (Dr. Nathaniel Branden)، پدر جنبش عزت‌نفس مدرن

     امروزه همگان از اهمیت عزت نفس که به عنوان یک ثروت در دنیای امروز شناخته می‌شود و تاثیر آن بر میزان موفقیت، آگاه هستند. مبحثی که ناتانیل براندن، روان شناس، روان درمانگر و نویسنده اهل کانادا، در آن خبره و صاحب سبک است. کتاب شش ستون اعتماد به نفس وی حاوی نکات و مطالب با ارزش در مورد طرز برخورد، انگیزش و عزت نفس و اهمیت آن برای داشتن سلامت روان، احساس رضایت درون، داشتن روابط مثبت و در نهایت داشتن یک زندگی شاد، است.

    شش ستونی که براندن آن‌ها را منابع درونی عزت نفس می‌نامد:

    زندگی آگاهانه (Living Consciously)خودپذیری [= پذیرش خویشتن] (Self-acceptance)مسئولیت در قبال خود (Self-responsibility)ابراز وجود (Self-assertiveness)زندگی هدفمند (Living Purposefully)یکپارچگی (Personal Integrity)
  • اثرجیم ران، کریس وایدنر با ترجمه امیرحسن مکی

    همه‌ی انسان‌ها در آرزوی موفقیت و رسیدن به مدارج عالی به سر می‌برند، اما درنهایت تعداد معدودی از آن‌ها به آرزوی خود می‌رسند! در واقع اکثر مردم به زندگی‌ای بی‌حاصل و پیش‌پا افتاده تن در می‌دهند، بی‌آنکه از قابلیت‌های نامحدود خود برای پیشرفت و رسیدن به خوشبختی استفاده کنند. حال، این سؤال پیش می‌آید که دلیل موفقیت آن عده‌ی معدود چیست؟ به‌طور قطع، جواب این نیست که «بخت و اقبال با آن‌ها یار است!» باور کنید در این دنیا هیچ چیز با ارزشی، راحت و از روی شانس به‌دست نمی‌آید!

    افراد موفق، به این دلیل به موفقیت دست یافته‌اند که شایستگی آن‌ را داشته‌اند و شایستگی آنان به این علت حاصل شده است که با اصول موفقیت آشنایی پیدا کرده و آن‌ را به‌کار بسته‌اند.

    جیم ران و کریس وایدنر که هر دو از مشاهیر برجسته‌ی آموزش موفقیت و رشد فردی به‌ شمار می‌روند، در کتاب دوازده ستون، ستون‌های موفقیت را در قالب داستانی جذاب و خواندنی به شما می‌آموزند. به‌طور حتم با مطالعه‌ی این کتاب ارزشمند، با اصول موفقیت و خوشبختی آشنا خواهید شد.

    فهرست مطالب

    سخن مترجم

    آنچه دیگران درباره‌ی کریس وایدنر گفته‌اند …

    آنچه دیگران درباره‌ی جیم ران گفته‌اند …

    پیشگفتار (1)

    پیشگفتار (2)

    برخورد اتفاقی

    زندگی سالم

    موهبت روابط

    تحقق اهداف

    استفاده‌ی درست از زمان

    با بهترین آدم‌ها همنشین شو

    همه‌ی عمر مشغول یادگیری باش

    همه‌ی زندگی فروش است

    رشد مالی تابع رشد فردی است

    یک رابطه‌ی مؤثر باعث ایجاد تفاهم می‌شود

    دنیا همیشه به یک رهبر بزرگ نیاز دارد

    میراثی از خود به یادگار بگذار

    درباره‌ی نویسندگان

    کریس وایدنر

    کتاب صوتی «12 ستون موفقیت» اثری ارزشمند از «جیم ران» است. ران در این کتاب با مطالب جالب و داستان‌های شنیدنی، مهم‌ترین ستون‌های موفقیت و راه‌های رسیدن به آن‌ها را معرفی می‌کند. این کتاب یکی از آثار محبوب و پرفروش جیم ران در تمام دنیاست. کتاب دوازده ستون موفقیت را انتشارات شادن پژواک در سال 97 منتشر کرده است.

    مروری بر فصل‌های کتاب 12 ستون موفقیت

    کتاب 12 ستون در 12 بخش یا در واقع ستون نوشته شده است. در هر کدام از این بخش‌ها، نویسنده عوامل موثر در موفقیت و کامیابی را بررسی می‌کند. این ستون‌ها صرفا برای زندگی کاری و حرفه‌ای طراحی نشده‌اند و تاثیر آن‌ها را می‌توان در زندگی شخصی و عاطفی هم دید.

    ستون اول، روی خودتان کار کنید. باید بیشتر از آن که روی کار و فعالیت‌تان متمرکز باشید، برای خودسازی و خودشناسی تلاش کنید. تنها در صورتی می‌توانید اوضاع را رو به بهبود عوض کنید که بتوانید چیزی را درون خودتان عوض کنید.

    ستون دوم، سلامتی کامل. سلامتی کامل به معنای سلامت سه جنبه‌ی مهم از وجود انسان است: روح، روان و جسم. روان به معنای عقل، احساس و اراده است و روح به معنای توانایی سفر به ماورای جهان. در صورتی که این سه جنبه، در سلامتی متعادل و هماهنگی با هم باشند، می‌توان به تغییرات بزرگی در زندگی فردی و اجتماعی رسید.

    ستون سوم، موهبت روابط. همان‌طور که یک جامعه‌ی خوب یافتنی نیست و باید آن را ساخت، روابط هم دقیقا همین طور هستند. برای ایجاد روابطی مداوم و اثربخش باید زمان، هزینه و انرژی کافی صرف کنید. در کنار همین روابط انسانی سالم و پایدار است که می‌توانید به ثروت، آرامش و شادی برسید.

    ستون چهارم، تحقق اهداف. سعی کنید اهداف‌تان را بنویسید. در نوشتن هر هدف نیرویی وجود دارد که باعث تحقق آن می‌شود. نوشتن اهداف مثل یک نقشه‌ی راه است که مسیر مقصد را برای مغز روشن‌تر می‌کند. پس اولین گام برای رسیدن به اهداف، تعیین کردن یا در واقع همان نوشتنِ آن‌هاست. اهداف را با توجه به بزرگی و کوچکی آن‌ها می‌توانید در سه بازه‌ی مختلف کوتاه‌ مدت، میان مدت و بلند مدت قرار دهید و بر اساس هر مقیاس، برای رسیدن به این اهداف زمان بگذارید و برنامه‌ریزی کنید.

    ستون پنجم، استفاده درست از زمان. بیرون آمدن از حاشیه‌ی امن زندگی برای خیلی افراد کار دشواری است. همین که زندگی آرامی با خانواده داشته باشند و هر روز سر کار مشخصی حاضر شوند، برای‌شان کافی است. برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ باید ارزش روزها و شب‌هایی که با برنامه‌ی همیشگی می‌گذرانیم، بدانیم. اگر زمان را بنده‌ی خود نکنیم، او قطعا ما را بنده‌ی خودش می‌کند و خیلی زود امور زندگی و تصمیمات‌مان را هم به دست می‌گیرد.

    ستون ششم، هم‌نشینی با بهترین‌ها. این که بتوانید کاری را انجام دهید، با این که آن کار را «خوب» انجام دهید، خیلی متفاوت است. برای این که بتوانید بهترین‌ها را خلق کنید، باید یا خودت بهترین باشی، یا با بهترین‌ها نشست و برخاست داشته باشی. افرادی که با آن‌ها معاشرت می‌کنیم، تاثیر خیلی زیادی در نتایج فعالیت‌های‌مان دارند. به این ترتیب، اگر لازم است، روابط‌تان را با برخی افراد قطع کنید و روابط جدید و موثری ایجاد کنید.

    ستون هفتم، یادگیری همیشگی. منظور از این یادگیری، تحصیل علوم آکادمیک نیست. تحصیلات دانشگاهی و رسمی به یادگیری مهارت‌های خاص و پیدا کردن شغل مشخص، کمک می‌کنند. اما اینجا یادگیری همیشگی یعنی تحصیلات شخصی. به کمک این نوع دانش است که می‌توانید به اهداف خود برسید و خوشبختی را پیدا کنید. باید مدام در حال یادگیری از آدم‌ها و اتفاقات مختلف باشید. تنها از این طریق است که می‌توانید تغییرات نسبتا پایداری در توان رفتاری خود ایجاد کنید.

    ستون هشتم، همه‌ی زندگی فروش است. برای این که بتوانید به موفقیت برسید، باید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید. باید بپذیرید که تمام زندگی یک برنامه‌ی خرید و فروش گسترده است. زمانی می‌توانید در هر زمینه‌ای فروشنده‌ی خوبی باشید، که بتوانید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید.

    ستون نهم، رشد مالی تابع رشد فردی است. پول خوشبختی نمی‌آورد، اما نداشتن‌اش حتما باعث بدبختی می‌شود. به خاطر داشته باشید که رشد مالی تابع رشد فردی است. راه‌های زیادی برای ثروتمند شدن وجود دارد که از کارهای کوچک شروع می‌شوند، مثلا راه‌اندازی یک کار کوچک خانگی در کنار کار اصلی. فراموش نکنید که دریافت سود خیلی بهتر از دستمزد گرفتن است.

    ستون دهم، یک رابطه موثر باعت ایجاد تفاهم می‌شود. برای رسیدن به موفقیت باید با آدم‌ها همکاری و رابطه‌ی موثر داشته باشید. وقتی افرادی کنار هم قرار می‌گیرند و با وجود تمام تفاوت‌ها، به هم احترام می‌گذارند و یکدیگر را می‌پذیرند، رابطه‌ی سالم شکل می‌گیرد. برای این که در روابط شنیده شوید، باید خود شنونده‌ی خوبی باشید. و برای این که بتوانید شنونده‌ی خوبی باشید باید برای طرف مقابل، شخصیت و احترام قائل باشید.

    ستون یازدهم، دنیا همیشه به یک رهبر بزرگ نیاز دارد. در مسیر موفقیت باید حتما یک رهبر خوب و قابل اعتماد داشته باشید. یک رهبر خوب کسی است که راه تاثیر گذاشتن روی دیگران را خوب بلد باشد. یک رهبر باید بتواند افکار، باورها و اعمال دیگران را از طریق همین نیروی نفوذ اصلاح کند. رهبر خوب کسی است که بیشتر به فکر زندگی مردم باشد و نه کار و شغل‌شان.

    ستون دوازدهم، میراثی از خود به یادگار بگذار. عمر سریع می‌گذرد. سعی کنید طوری زندگی کنید که در پایان، میراثِ ارزشمندی از خود برای دنیا باقی گذاشته باشید.

    درباره کتاب 12 ستون موفقیت

    داستان‌ها و خاطرات واقعی و نیمه‌واقعی این کتاب نویسنده اصلا از بحث‌های ریشه‌ای و علمی درباره‌ی نظریاتش صحبت نمی‌کند. از همان اول با خاطرات و داستان‌های واقعی سروکار داریم که بدون اشاره‌ی مستقیم نویسنده می‌تواند پیامش را به مخاطب منتقل کند. این سبک نوشتن توانسته کتاب را از فضای خشک و کسالت‌بار کتاب‌های مشابه دور کند و حال و هوای جذاب و پرکششی به آن بدهد. این کتاب ابتدا ممکن است شما را سر شوق بیاورد، یا از این که تاکنون دست روی دست گذاشته بودید و از این چیزها خبر نداشتید، احساس سرخوردگی و ناراحتی کنید. ران مثل یک دوست صمیمی و دلسوز اینجاست تا همه چیز را از اول با هم یاد بگیرید. چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده، باعث شده تا به اینجا و این حس برسید. پس به جیم ران اعتماد کنید و مطمئن باشید مسیر درستی را آمده‌اید.

    تمرین‌ها و راهکارهای کتاب برای شروع تغییر در زندگی طراحی شده‌اند. پس نمی‌توانید صرفا مطالب را، هرچند دقیق، بشنوید و آن‌ها را در ذهنتان آرشیو کنید. بهترین روش این است که فصل‌های کتاب را آرام و باحوصله پیش ببرید و تمرین‌ها و راهکارهای آن را از همان لحظه در زندگی اجرا کنید. پس از مدتی می‌بینید که شخصیت، افکار و کیفیت زندگی خودتان و اطرافیانتان چقدر تغییر کرده است. ممکن است خیلی از مطالب این کتاب، ابتدا برایتان ناآشنا و بیگانه باشد، اما هرچقدر این راهکارها را بیشتر تمرین کنید، برایتان طبیعی‌تر می‌شود. تکرار این راهکارها تبدیل به عادت می‌شود و می‌تواند تاثیر زیادی در زندگی شخصی و حرفه‌ای داشته باشد. لازم است یک دفترچه‌ی کوچک یادداشت و مداد برای این کتاب داشته باشید، تا بتوانید نکات کوچک و کاربردی آن را بنویسید و همیشه آن‌ها را مرور کنید.

    این کتاب فرای سن‌وسال، جنسیت و مرزهای جغرافیایی نوشته شده است. از صاحبان کسب و کارهای بزرگ گرفته تا پدر و مادرهایی که می‌خواهند فرزندان بهتری تربیت کنند، همه مخاطبان این کتاب هستند. این کتاب برای انسان است. تاجر، بازاریاب، استاد، معلم، دانش‌آموز، پدر، مادر، و همه‌ی کسانی که به دنبال تعریف جدید و ساده‌ای از موفقیت هستند، می‌توانند در این کتاب چیزهایی یاد بگیرند که زندگی‌شان را برای همیشه تغییر دهد.

    درباره جیم ران

    پدر فلسفه‌ی تجارت کسی نیست جز جیم ران. این کارآفرین، نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی در سال 1930 متولد شده است. افراد زیادی در دنیای خودپروری و روان‌شناسی توانسته‌اند با استفاده از آموزه‌های این مرد بزرگ، به چهره‌های موفق و سرشناس تبدیل شوند. «آنتونی رابینز»، «برایان تریسی»، «دارن هاردی» و «جک کنفیلد» کسانی هستند که از دل تفکرات و مکتب ران ظهور کرده‌اند و به دنیا معرفی شده‌اند. جیم ران علاوه بر برگزاری سمینار و کارگاه‌های آموزشی، کتاب‌های زیادی هم نوشته است. «جادوی کار پاره وقت»، «فرزانگی»، «فصل‌های زندگی» و «قاتل شما کیست» از معروف‌ترین کتاب‌های این نویسنده هستند، که در ایران هم بارها ترجمه و چاپ شده‌اند.

    ران معتقد است که در برخورد با مشکلات بهتر است به جای این که آرزو کنیم مشکلاتمان کوچک شود، خودمان را بزرگ و قوی کنیم؛ آن‌وقت می‌توانیم هر مساله و چالشی را بپذیریم و با قدرت بیشتری با آن مقابله کنیم. با این حال یادآوری می‌کند که قوی بودن به معنای خشن بودن نیست. انسان می‌تواند رئوف و مهربان باشد اما قدرت بالایی داشته باشد. او خط قرمز باریکی میان مفاهیم مختلف اخلاقی می‌بیند: مهربان و ضعیف، شجاع و گردن‌کلفت، اندیشمند و تنبل، فروتن و ترسو، مغرور و متکبر، همه صفاتی هستند که با کوچک‌ترین لغزشی جابه‌جا می‌شوند و انسان را به خود دچار می‌کنند. او همیشه تاکید زیادی روی انضباط دارد. درواقع رمز موفقیتش را همیشه در نظم و انضباط می‌داند. او معتقد است که از طریق نظم دادن به امور زندگی و برنامه‌ریزی می‌توان به اهداف بزرگ و ارزشمندی دست پیدا کرد. او انضباط را پلی بین هدف و پیشرفت می‌داند. ران حتی تعریف جالب و متفاوتی از موفقیت دارد: «موفقیت چیزی نیست جز چند کار مرتب و مداوم که روزانه تمرین می‌شود». او میان تلاش، موفقیت و شادی ارتباطی پایدار می‌بیند. از دید ران تلاش برای موفقیت می‌تواند مسیری نه پر از مشقت و سختی، که پر از شادی و سرزندگی باشد. و در این میان انگیزه است که مثل نیرویی محرکه فرد را به جلو می‌راند و به تلاش‌هایش معنا می‌دهد. آموزه‌ها و افکار این نویسنده‌ی بزرگ هنوز هم روی خیلی از افراد دنیا تاثیرگذار است. جیم ران، در سال 2009 پس از 1 سال و نیم مبارزه با بیماری فیبروز ریه، در سن 79 سالگی درگذشت.

    Paperback - Twelve Pillars by Jim Rohn & Chris Widener (NEW RELEASE!)

    Who would guess that when Michael Jones' car broke down on the side of the road that it would be the beginning of a life-changing relationship?

    Walking to the nearest house, Michael stumbles across a plantation style mansion on an estate named "Twelve Pillars." Charlie, the estate's caretaker, helps Michael get back on the road again and also strikes up a relationship with him - and along the way teaches Michael the secrets of success - the Twelve Pillars of Success - that have made the owner of the house, Mr. Davis, a wealthy and successful man.

    This new novel by Jim Rohn and Chris Widener will inspire you to take your life to the next level and beyond. It will challenge and encourage you to become the best that you can be!

    Twelve Pillars blends together the fundamental principles and teachings of Jim Rohn and The Jim Rohn One-Year Success Plan, and with the help of Chris Widener, those principles have been weaved into a unique tapestry of a fictional account of three characters – Michael, Charlie and Mr. Davis.

    Here are a few of the lessons you will discover in the Twelve Pillars of Success:

    Live a Life of Three-Dimensional Health

    The Gift of Relationships

    Achieving Your Goals and the Proper Use of Time

    Surrounding Yourself with the Best People

    Becoming a Life-Long Learner

    Income Seldom Exceeds Personal Development

    Communication Brings the Common Ground of Understanding

    The World Can Always Use One More Great Leader

    Leaving a Legacy

    جیم ران، کریس وایدنر

    همه‌ی انسان‌ها در آرزوی موفقیت و رسیدن به مدارج عالی به سر می‌برند، اما درنهایت تعداد معدودی از آن‌ها به آرزوی خود می‌رسند! در واقع اکثر مردم به زندگی‌ای بی‌حاصل و پیش‌پا افتاده تن در می‌دهند، بی‌آنکه از قابلیت‌های نامحدود خود برای پیشرفت و رسیدن به خوشبختی استفاده کنند. حال، این سؤال پیش می‌آید که دلیل موفقیت آن عده‌ی معدود چیست؟ به‌طور قطع، جواب این نیست که «بخت و اقبال با آن‌ها یار است!» باور کنید در این دنیا هیچ چیز با ارزشی، راحت و از روی شانس به‌دست نمی‌آید!

    افراد موفق، به این دلیل به موفقیت دست یافته‌اند که شایستگی آن‌ را داشته‌اند و شایستگی آنان به این علت حاصل شده است که با اصول موفقیت آشنایی پیدا کرده و آن‌ را به‌کار بسته‌اند.

    جیم ران و کریس وایدنر که هر دو از مشاهیر برجسته‌ی آموزش موفقیت و رشد فردی به‌ شمار می‌روند، در کتاب دوازده ستون، ستون‌های موفقیت را در قالب داستانی جذاب و خواندنی به شما می‌آموزند. به‌طور حتم با مطالعه‌ی این کتاب ارزشمند، با اصول موفقیت و خوشبختی آشنا خواهید شد.

    فهرست مطالب

    سخن مترجم

    آنچه دیگران درباره‌ی کریس وایدنر گفته‌اند …

    آنچه دیگران درباره‌ی جیم ران گفته‌اند …

    پیشگفتار (1)

    پیشگفتار (2)

    برخورد اتفاقی

    زندگی سالم

    موهبت روابط

    تحقق اهداف

    استفاده‌ی درست از زمان

    با بهترین آدم‌ها همنشین شو

    همه‌ی عمر مشغول یادگیری باش

    همه‌ی زندگی فروش است

    رشد مالی تابع رشد فردی است

    یک رابطه‌ی مؤثر باعث ایجاد تفاهم می‌شود

    دنیا همیشه به یک رهبر بزرگ نیاز دارد

    میراثی از خود به یادگار بگذار

    درباره‌ی نویسندگان

    کریس وایدنر

    اثرجیم ران، کریس وایدنر با ترجمه امیرحسن مکی

    همه‌ی انسان‌ها در آرزوی موفقیت و رسیدن به مدارج عالی به سر می‌برند، اما درنهایت تعداد معدودی از آن‌ها به آرزوی خود می‌رسند! در واقع اکثر مردم به زندگی‌ای بی‌حاصل و پیش‌پا افتاده تن در می‌دهند، بی‌آنکه از قابلیت‌های نامحدود خود برای پیشرفت و رسیدن به خوشبختی استفاده کنند. حال، این سؤال پیش می‌آید که دلیل موفقیت آن عده‌ی معدود چیست؟ به‌طور قطع، جواب این نیست که «بخت و اقبال با آن‌ها یار است!» باور کنید در این دنیا هیچ چیز با ارزشی، راحت و از روی شانس به‌دست نمی‌آید!

    افراد موفق، به این دلیل به موفقیت دست یافته‌اند که شایستگی آن‌ را داشته‌اند و شایستگی آنان به این علت حاصل شده است که با اصول موفقیت آشنایی پیدا کرده و آن‌ را به‌کار بسته‌اند.

    جیم ران و کریس وایدنر که هر دو از مشاهیر برجسته‌ی آموزش موفقیت و رشد فردی به‌ شمار می‌روند، در کتاب دوازده ستون، ستون‌های موفقیت را در قالب داستانی جذاب و خواندنی به شما می‌آموزند. به‌طور حتم با مطالعه‌ی این کتاب ارزشمند، با اصول موفقیت و خوشبختی آشنا خواهید شد.

    کتاب صوتی «12 ستون موفقیت» اثری ارزشمند از «جیم ران» است. ران در این کتاب با مطالب جالب و داستان‌های شنیدنی، مهم‌ترین ستون‌های موفقیت و راه‌های رسیدن به آن‌ها را معرفی می‌کند. این کتاب یکی از آثار محبوب و پرفروش جیم ران در تمام دنیاست. کتاب دوازده ستون موفقیت را انتشارات شادن پژواک در سال 97 منتشر کرده است.

    مروری بر فصل‌های کتاب 12 ستون موفقیت

    کتاب 12 ستون در 12 بخش یا در واقع ستون نوشته شده است. در هر کدام از این بخش‌ها، نویسنده عوامل موثر در موفقیت و کامیابی را بررسی می‌کند. این ستون‌ها صرفا برای زندگی کاری و حرفه‌ای طراحی نشده‌اند و تاثیر آن‌ها را می‌توان در زندگی شخصی و عاطفی هم دید.

    ستون اول، روی خودتان کار کنید. باید بیشتر از آن که روی کار و فعالیت‌تان متمرکز باشید، برای خودسازی و خودشناسی تلاش کنید. تنها در صورتی می‌توانید اوضاع را رو به بهبود عوض کنید که بتوانید چیزی را درون خودتان عوض کنید.

    ستون دوم، سلامتی کامل. سلامتی کامل به معنای سلامت سه جنبه‌ی مهم از وجود انسان است: روح، روان و جسم. روان به معنای عقل، احساس و اراده است و روح به معنای توانایی سفر به ماورای جهان. در صورتی که این سه جنبه، در سلامتی متعادل و هماهنگی با هم باشند، می‌توان به تغییرات بزرگی در زندگی فردی و اجتماعی رسید.

    ستون سوم، موهبت روابط. همان‌طور که یک جامعه‌ی خوب یافتنی نیست و باید آن را ساخت، روابط هم دقیقا همین طور هستند. برای ایجاد روابطی مداوم و اثربخش باید زمان، هزینه و انرژی کافی صرف کنید. در کنار همین روابط انسانی سالم و پایدار است که می‌توانید به ثروت، آرامش و شادی برسید.

    ستون چهارم، تحقق اهداف. سعی کنید اهداف‌تان را بنویسید. در نوشتن هر هدف نیرویی وجود دارد که باعث تحقق آن می‌شود. نوشتن اهداف مثل یک نقشه‌ی راه است که مسیر مقصد را برای مغز روشن‌تر می‌کند. پس اولین گام برای رسیدن به اهداف، تعیین کردن یا در واقع همان نوشتنِ آن‌هاست. اهداف را با توجه به بزرگی و کوچکی آن‌ها می‌توانید در سه بازه‌ی مختلف کوتاه‌ مدت، میان مدت و بلند مدت قرار دهید و بر اساس هر مقیاس، برای رسیدن به این اهداف زمان بگذارید و برنامه‌ریزی کنید.

    ستون پنجم، استفاده درست از زمان. بیرون آمدن از حاشیه‌ی امن زندگی برای خیلی افراد کار دشواری است. همین که زندگی آرامی با خانواده داشته باشند و هر روز سر کار مشخصی حاضر شوند، برای‌شان کافی است. برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ باید ارزش روزها و شب‌هایی که با برنامه‌ی همیشگی می‌گذرانیم، بدانیم. اگر زمان را بنده‌ی خود نکنیم، او قطعا ما را بنده‌ی خودش می‌کند و خیلی زود امور زندگی و تصمیمات‌مان را هم به دست می‌گیرد.

    ستون ششم، هم‌نشینی با بهترین‌ها. این که بتوانید کاری را انجام دهید، با این که آن کار را «خوب» انجام دهید، خیلی متفاوت است. برای این که بتوانید بهترین‌ها را خلق کنید، باید یا خودت بهترین باشی، یا با بهترین‌ها نشست و برخاست داشته باشی. افرادی که با آن‌ها معاشرت می‌کنیم، تاثیر خیلی زیادی در نتایج فعالیت‌های‌مان دارند. به این ترتیب، اگر لازم است، روابط‌تان را با برخی افراد قطع کنید و روابط جدید و موثری ایجاد کنید.

    ستون هفتم، یادگیری همیشگی. منظور از این یادگیری، تحصیل علوم آکادمیک نیست. تحصیلات دانشگاهی و رسمی به یادگیری مهارت‌های خاص و پیدا کردن شغل مشخص، کمک می‌کنند. اما اینجا یادگیری همیشگی یعنی تحصیلات شخصی. به کمک این نوع دانش است که می‌توانید به اهداف خود برسید و خوشبختی را پیدا کنید. باید مدام در حال یادگیری از آدم‌ها و اتفاقات مختلف باشید. تنها از این طریق است که می‌توانید تغییرات نسبتا پایداری در توان رفتاری خود ایجاد کنید.

    ستون هشتم، همه‌ی زندگی فروش است. برای این که بتوانید به موفقیت برسید، باید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید. باید بپذیرید که تمام زندگی یک برنامه‌ی خرید و فروش گسترده است. زمانی می‌توانید در هر زمینه‌ای فروشنده‌ی خوبی باشید، که بتوانید دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهید.

    ستون نهم، رشد مالی تابع رشد فردی است. پول خوشبختی نمی‌آورد، اما نداشتن‌اش حتما باعث بدبختی می‌شود. به خاطر داشته باشید که رشد مالی تابع رشد فردی است. راه‌های زیادی برای ثروتمند شدن وجود دارد که از کارهای کوچک شروع می‌شوند، مثلا راه‌اندازی یک کار کوچک خانگی در کنار کار اصلی. فراموش نکنید که دریافت سود خیلی بهتر از دستمزد گرفتن است.

    ستون دهم، یک رابطه موثر باعت ایجاد تفاهم می‌شود. برای رسیدن به موفقیت باید با آدم‌ها همکاری و رابطه‌ی موثر داشته باشید. وقتی افرادی کنار هم قرار می‌گیرند و با وجود تمام تفاوت‌ها، به هم احترام می‌گذارند و یکدیگر را می‌پذیرند، رابطه‌ی سالم شکل می‌گیرد. برای این که در روابط شنیده شوید، باید خود شنونده‌ی خوبی باشید. و برای این که بتوانید شنونده‌ی خوبی باشید باید برای طرف مقابل، شخصیت و احترام قائل باشید.

    ستون یازدهم، دنیا همیشه به یک رهبر بزرگ نیاز دارد. در مسیر موفقیت باید حتما یک رهبر خوب و قابل اعتماد داشته باشید. یک رهبر خوب کسی است که راه تاثیر گذاشتن روی دیگران را خوب بلد باشد. یک رهبر باید بتواند افکار، باورها و اعمال دیگران را از طریق همین نیروی نفوذ اصلاح کند. رهبر خوب کسی است که بیشتر به فکر زندگی مردم باشد و نه کار و شغل‌شان.

    ستون دوازدهم، میراثی از خود به یادگار بگذار. عمر سریع می‌گذرد. سعی کنید طوری زندگی کنید که در پایان، میراثِ ارزشمندی از خود برای دنیا باقی گذاشته باشید.

    درباره کتاب 12 ستون موفقیت

    داستان‌ها و خاطرات واقعی و نیمه‌واقعی این کتاب نویسنده اصلا از بحث‌های ریشه‌ای و علمی درباره‌ی نظریاتش صحبت نمی‌کند. از همان اول با خاطرات و داستان‌های واقعی سروکار داریم که بدون اشاره‌ی مستقیم نویسنده می‌تواند پیامش را به مخاطب منتقل کند. این سبک نوشتن توانسته کتاب را از فضای خشک و کسالت‌بار کتاب‌های مشابه دور کند و حال و هوای جذاب و پرکششی به آن بدهد. این کتاب ابتدا ممکن است شما را سر شوق بیاورد، یا از این که تاکنون دست روی دست گذاشته بودید و از این چیزها خبر نداشتید، احساس سرخوردگی و ناراحتی کنید. ران مثل یک دوست صمیمی و دلسوز اینجاست تا همه چیز را از اول با هم یاد بگیرید. چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده، باعث شده تا به اینجا و این حس برسید. پس به جیم ران اعتماد کنید و مطمئن باشید مسیر درستی را آمده‌اید.

    تمرین‌ها و راهکارهای کتاب برای شروع تغییر در زندگی طراحی شده‌اند. پس نمی‌توانید صرفا مطالب را، هرچند دقیق، بشنوید و آن‌ها را در ذهنتان آرشیو کنید. بهترین روش این است که فصل‌های کتاب را آرام و باحوصله پیش ببرید و تمرین‌ها و راهکارهای آن را از همان لحظه در زندگی اجرا کنید. پس از مدتی می‌بینید که شخصیت، افکار و کیفیت زندگی خودتان و اطرافیانتان چقدر تغییر کرده است. ممکن است خیلی از مطالب این کتاب، ابتدا برایتان ناآشنا و بیگانه باشد، اما هرچقدر این راهکارها را بیشتر تمرین کنید، برایتان طبیعی‌تر می‌شود. تکرار این راهکارها تبدیل به عادت می‌شود و می‌تواند تاثیر زیادی در زندگی شخصی و حرفه‌ای داشته باشد. لازم است یک دفترچه‌ی کوچک یادداشت و مداد برای این کتاب داشته باشید، تا بتوانید نکات کوچک و کاربردی آن را بنویسید و همیشه آن‌ها را مرور کنید.

    این کتاب فرای سن‌وسال، جنسیت و مرزهای جغرافیایی نوشته شده است. از صاحبان کسب و کارهای بزرگ گرفته تا پدر و مادرهایی که می‌خواهند فرزندان بهتری تربیت کنند، همه مخاطبان این کتاب هستند. این کتاب برای انسان است. تاجر، بازاریاب، استاد، معلم، دانش‌آموز، پدر، مادر، و همه‌ی کسانی که به دنبال تعریف جدید و ساده‌ای از موفقیت هستند، می‌توانند در این کتاب چیزهایی یاد بگیرند که زندگی‌شان را برای همیشه تغییر دهد.

    درباره جیم ران

    پدر فلسفه‌ی تجارت کسی نیست جز جیم ران. این کارآفرین، نویسنده و سخنران انگیزشی آمریکایی در سال 1930 متولد شده است. افراد زیادی در دنیای خودپروری و روان‌شناسی توانسته‌اند با استفاده از آموزه‌های این مرد بزرگ، به چهره‌های موفق و سرشناس تبدیل شوند. «آنتونی رابینز»، «برایان تریسی»، «دارن هاردی» و «جک کنفیلد» کسانی هستند که از دل تفکرات و مکتب ران ظهور کرده‌اند و به دنیا معرفی شده‌اند. جیم ران علاوه بر برگزاری سمینار و کارگاه‌های آموزشی، کتاب‌های زیادی هم نوشته است. «جادوی کار پاره وقت»، «فرزانگی»، «فصل‌های زندگی» و «قاتل شما کیست» از معروف‌ترین کتاب‌های این نویسنده هستند، که در ایران هم بارها ترجمه و چاپ شده‌اند.

    ران معتقد است که در برخورد با مشکلات بهتر است به جای این که آرزو کنیم مشکلاتمان کوچک شود، خودمان را بزرگ و قوی کنیم؛ آن‌وقت می‌توانیم هر مساله و چالشی را بپذیریم و با قدرت بیشتری با آن مقابله کنیم. با این حال یادآوری می‌کند که قوی بودن به معنای خشن بودن نیست. انسان می‌تواند رئوف و مهربان باشد اما قدرت بالایی داشته باشد. او خط قرمز باریکی میان مفاهیم مختلف اخلاقی می‌بیند: مهربان و ضعیف، شجاع و گردن‌کلفت، اندیشمند و تنبل، فروتن و ترسو، مغرور و متکبر، همه صفاتی هستند که با کوچک‌ترین لغزشی جابه‌جا می‌شوند و انسان را به خود دچار می‌کنند. او همیشه تاکید زیادی روی انضباط دارد. درواقع رمز موفقیتش را همیشه در نظم و انضباط می‌داند. او معتقد است که از طریق نظم دادن به امور زندگی و برنامه‌ریزی می‌توان به اهداف بزرگ و ارزشمندی دست پیدا کرد. او انضباط را پلی بین هدف و پیشرفت می‌داند. ران حتی تعریف جالب و متفاوتی از موفقیت دارد: «موفقیت چیزی نیست جز چند کار مرتب و مداوم که روزانه تمرین می‌شود». او میان تلاش، موفقیت و شادی ارتباطی پایدار می‌بیند. از دید ران تلاش برای موفقیت می‌تواند مسیری نه پر از مشقت و سختی، که پر از شادی و سرزندگی باشد. و در این میان انگیزه است که مثل نیرویی محرکه فرد را به جلو می‌راند و به تلاش‌هایش معنا می‌دهد. آموزه‌ها و افکار این نویسنده‌ی بزرگ هنوز هم روی خیلی از افراد دنیا تاثیرگذار است. جیم ران، در سال 2009 پس از 1 سال و نیم مبارزه با بیماری فیبروز ریه، در سن 79 سالگی درگذشت.

    Paperback - Twelve Pillars by Jim Rohn & Chris Widener (NEW RELEASE!)

    Who would guess that when Michael Jones' car broke down on the side of the road that it would be the beginning of a life-changing relationship?

    Walking to the nearest house, Michael stumbles across a plantation style mansion on an estate named "Twelve Pillars." Charlie, the estate's caretaker, helps Michael get back on the road again and also strikes up a relationship with him - and along the way teaches Michael the secrets of success - the Twelve Pillars of Success - that have made the owner of the house, Mr. Davis, a wealthy and successful man.

    This new novel by Jim Rohn and Chris Widener will inspire you to take your life to the next level and beyond. It will challenge and encourage you to become the best that you can be!

    Twelve Pillars blends together the fundamental principles and teachings of Jim Rohn and The Jim Rohn One-Year Success Plan, and with the help of Chris Widener, those principles have been weaved into a unique tapestry of a fictional account of three characters – Michael, Charlie and Mr. Davis.

    Here are a few of the lessons you will discover in the Twelve Pillars of Success:

    Live a Life of Three-Dimensional Health

    The Gift of Relationships

    Achieving Your Goals and the Proper Use of Time

    Surrounding Yourself with the Best People

    Becoming a Life-Long Learner

    Income Seldom Exceeds Personal Development

    Communication Brings the Common Ground of Understanding

    The World Can Always Use One More Great Leader

    Leaving a Legacy