Afleveringen
-
به باد دادم انسانیتم رابعد بردهداری انتشار این واژهها…“خدا”ی لخت را بردم روی ارتفاع قابل روئیت صفحههای کتابو برای گناهکاران دست به نقدی, بلند داد زدم “به بالاترین -قضاوت خودخواهانه- فروخته میشود”از خودم پشیمانماز خیانت به این زناشوییهای مومنانه…از خدا… که خواستگار بیرقیب سرنوشتم شد…جز ایمان به این عقد آسمانی, مگر چارهی دیگری داشتم؟!هـــــــــــــــــــيییییدر این عصر دلخوشیهای متصل به برق…به جای مزرعههای افتابگردان_در آغوشت یک دشت صفحات خورشیدی بکار…گلهای کم مصرفت را به پریز بهار بزن…تا گاوهای اساطیری به صورت القایی شارژ بشوند وُ در پستانهای حجیمشان بشود, نیروگاه سیکل ترکیبی افتتاح کرد…هــــمممممممچقدر برای دویدن این خیالها, پیرمتا دلم میخواهد “عشق” را در تشبیهی ساده به “قانون پایستگی ماده” تلفظ کند_, سُرفهـم میگیرد…بعد گفتن جملهی نه چندان سنگین “ رویای تو بعد این همه روده درازیهای زمان هضم حواسم نشد”_, نفسم بالا نمیآید…پلههای سادهی “رستگاری” طاقت زانوان ایمانم را بریده…دست و پای گفتنم آنچنان بیوزن شده که_حتی یک نسیم ساده تماشایم را پرت میکند به منظرههای هرگز ندیده…
هـــووووووووبه باد دادم انسانیتم رابعد برده داری انتشار این واژهها
( ... از بس تماشاگری!! )
www.Mitradat.com
--- Send in a voice message: https://anchor.fm/mitradat/message -
عوام فریبانه میگویم ” حق با شماست”بیآنکه معلوم باشد پشت این ضریح انسانیمن گاو پُرخوری هستم که سکوت را در آسیاب “مصلحت اندیشی” مودبانه_دارم حقیقت متعفّن نطقهای شما رانشخوار میکنمبیآنکه معلوم باشد عبرت تاریخ را زیر پیرهنم “تتو” کردمیا جیبهایم پُر از فحشهای ضد بشریـیستهمممممممعوام فریبانه میگویم “حق با شماست”در صفوف نامنظم اتوبوسهایی به مقصد “هالووین” هر روزهتماشای ویترینهای “آپدیت” شده…وقت تعارف نذرهای “وارانتی” دار…بقعههای متبرک به آنتنهای پرسرعت “وای فای”…خلقتی بی تاریخ “اکسپایر”…بهشتی به دور از هراس “گَیم اُور”…واردات دعاهایی با نمایندگی رسمی…تامین بودجه رویاهای حیاتی “لوکس”…اتصال به معشوقههای “سیکوریت” شده…رستگاری تمام حوریهای قابل “کاستومایز”…آخرین نیایش “سین” شده از ملکوت…هــــــــــــــــــــــــیییییای رای دهندگان احساسی به مهربانی خداتمام سالهایی که بچه بودمبه امکان در آغوش گرفتن ابرها فکر میکردمتا آن روزی که با پرهای مهندسی شده پریدمو تا سالیان بعدتری که کهنسالانه فهمیدم_گونههای از معشوقهقابل بوسیدن نیست!چه چندین سال برای مشرف شدن به دامنش, نام نویسی کنی…چه برایت روسریهای متبرّک به طرّهی رها شدهـش بیاورند…گفتند: ” تو ناخواسته عاشقی”عوام فریبانه گفتم ” حق با شماست”
www.Mitradat.com
Music: julien marchal - insight xxiv
--- Send in a voice message: https://anchor.fm/mitradat/message -
Zijn er afleveringen die ontbreken?
-
از آن دورها میآیماز آن کهکشانی که کورسوی حیاتش به شهوت هیچ تلسکوپی پا ندادهپشت اقیانوس سایههاآنجا که نورپنجرهی تاریکیـست و مردموقتهای دلتنگی شمعهای “سایه” روشن میکنندو زیر تاریکترین برف زمستانهدودهای سفید هوا میکنندهـــــــــمممماز آن دورها میآیماز عصری که پیامبرانش از دخترکان زنده به گور شده برگزیده میشوندو وحی_, نجوای عاشقانهی خدابا عصمتهای تازه عقد کردهما چه؟!پشه وار فقط مزاحم کیک خوردن مهمانهایشنه پیامبر خدا / نه سفیر سوتهای شیطانکه “بهشت” یک دشت صاف است وُ_زمینش طاقت برجهای هفتاد طبقه نداردما همان سیب زمینیهای سوختهـیمچسبیده به تهِ نگاهِ ماهیتابهی ماهوقتی خواب…خواب…خوابمان نمیبردو ماندهـیمتَه ماندهـی که ولع خوردنمانفقط آب دهن سطل آشغالها را سرازیر میکندو طعم شکنجهی دندان را نفهمیدیمو شلّاقهای “جویدن”و تحقیر “ملچچچچ و ملوووووچ”{بَه بَه… چشیدهی دهان خدا شدن چه مزه ای دارد!!!!)همممممممتو چه؟!!خوابهایت پُر از مداد است یا پاک کن؟!فردا را با خط کِش نقشه میکشی یا پرگار؟؟!!کلهـت…کلهـت چند جیب دارد؟!!!!مثل من گاهی آینه را با آب دهن تمیز میکنی؟!!مثل من گاهی خودت را به خالیِ یک قهوه… / دو فنجان…به خالیِ یک میز میزنی؟!!!هــــــــــــــــــــیییمحتاج کشیدهـَممیزنی؟
سپتامبر 15, 2012
www.Mitradat.com
Music: luke howard - oculus
--- Send in a voice message: https://anchor.fm/mitradat/message -
“ناراحتم” از عوارض جانبی زندگی بوددر همزیستی مسالمتآمیز من با تار و پود روزمرگیکه هرکجا دست کشیدم, کُنج قابل کِز کردنی_برای تنهایی بودپرسید: “میان این همه؟!”تمام این جانوران اجتماعی, برای فرار از انقراض بود حتی_همین جفتگیریهای احساسیمحسوس نیست؟تا مسری شد… / بارانی بارید… / دستهایی که به هم پیچید وُ… / پیادهروهایی پُر شد از جُفت جُفت تمدید محنتبار این تنهایی عقلانی…همممممماز عالم مجرداتمن و این همه ستارهی سرگرم مدارهای مُداراحسادتمان نمیشود لذت زودگذر “ارضا”راضی با ابدیت نه چندان بینهایت وُ_داستان دستآویز “خلایق خدا”شما صدایمان کنید “اجسام اضافه”مثل تمام چربیهای زیر پوستیذخایر سوختوساز قرنهای بیایمانیبه دستان روزیرسانبرای تماشای حقیقت باید در تاریکی شب_ سکوت کرد!!اگر دادگاه عادلانهـی بود… / در برابر چشمان تمام زیباییهای جهان…شما بینندگان متکبّربه خاکبرداری حدقهی چشم_ محکومیدداد زد: “قااااتل”گفتم: نابینایان هزاران سالهـی زیادی این اطراف, خوشبختندگفت: “بدون چشمهایم چگونه زندگی کنم؟”هـــــــــــــــــــــــیییییبه همین دلیل ساده نمیشود برای خدای قابل اشتعال شما, کبریت کشیدهمراه تمام لوازم زندگی… / لازم شد درست از روزی که…پیچهای خداپهلو ساختید
www.Mitradat.com
Music: Luke howard - Nocturne
--- Send in a voice message: https://anchor.fm/mitradat/message