Afleveringen
-
عروس معانی بدیعه که ورای پردههای بیان مستور و پنهان بود به عنایت الهی و الطاف ربانی چون شعاع منیر جمال دوست، ظاهر و هویدا شد. شهادت میدهم ای دوستان که نعمت تمام و حجت کامل و برهان ظاهر و دلیل ثابت آمد. دیگر تا همت شما از مراتب انقطاع چه ظاهر نماید. کذلک تمّت النّعمة علیکم و علی من فی السّموات و الأرضین و الحمد لله ربّ العالمین
-
ای بنده من بهترین ناس آنانند که به اقتراف تحصیل کنند و صرف خود و ذویالقربی نمایند. حبّاً للّه ربّ العالمین
-
Zijn er afleveringen die ontbreken?
-
ای بندهٴ من پستترین ناس نفوسی هستند که بیثمر در ارض ظاهرند و فیالحقیقه از اموات محسوبند بلکه اموات از آن نفوس معطّلهٴ مهمله ارجح عندالله مذکور
-
ای بندگان من
شما اشجار رضوان منید. باید به اثمار بدیعهٴ منیعه ظاهر شوید تا خود و دیگران از شما منتفع شوند. لذا بر کل لازم که به صنایع و اکتساب مشغول گردند. این است اسباب غنا یا اولی الألباب و انّ الأمور معلّقة بأسبابها و فضل الله یغنیکم بها و اشجار بی ثمار لایق نار بوده و خواهد بود. -
ای بندگان من شما اشجار رضوان منید. باید به اثمار بدیعهٴ منیعه ظاهر شوید تا خود و دیگران از شما منتفع شوند. لذا بر کل لازم که به صنایع و اکتساب مشغول گردند. این است اسباب غنا یا اولی الألباب و انّ الأمور معلّقة بأسبابها و فضل الله یغنیکم بها و اشجار بیثمار لایق نار بوده و خواهد بود
-
ای پسر هوی تا کی در هوای نفسانی طیران نمائی. پر عنایت فرمودم تا در هوای قدس معانی پرواز کنی نه در فضای وهم شیطانی شانه مرحمت فرمودم تا گیسوی مشکینم شانه نماییِ نه گلویم بخراشی
-
ی فرزند کنیز من
از لسان رحمن سلسبیل معانی بنوش و از مشرق بیان سبحان اشراق انوار شمس تبیان من غیر ستر و کتمان مشاهده نما. تخمهای حکمت لدنّیم را در ارض طاهر قلب بیفشان و به آب یقین آبش ده تا سنبلات علم و حکمت من سرسبز از بلدهٔ طیّبه انبات نماید. -
ای پسر انصاف در لیل جمال هیکل بقا از عقبهٴ زمردی وفا به سدره منتهی رجوع نمود و گریست. گریستنی که جمیع ملأ عالین و کروبین از نالهٴ او گریستند و بعد از سبب نوحه و ندبه استفسار شد مذکور داشت که حسب الأمر در عقبهٴ وفا منتظر ماندم و رائحهٔ وفا از اهل ارض نیافتم و بعد آهنگ رجوع نمودم ملحوظ افتاد که حمامات قدسی چند در دست کلاب ارض مبتلا شدهاند در این وقت حوریهٔ الهی از قصر روحانی بی ستر و حجاب دوید و سوال از اسامی ایشان نمود و جمیع مذکور شد الا اسمی از اسماء و چون اصرار رفت حرف اول اسم از لسان جاری شد اهل غرفات از مکامن عز خود بیرون دویدند و چون به حرف دوم رسید جمیع بر تراب ریختند در آن وقت ندا از مکمن قرب رسید زیاده بر این جایز نه. انّا کنّا شهدآء علی ما فعلوا و حینئذ کانوا یفعلون
-
ای پسر انصاف در لیل جمال هیکل بقا از عقبهٴ زمردی وفا به سدره منتهی رجوع نمود و گریست. گریستنی که جمیع ملأ عالین و کرّوبین از ناله او گریستند و بعد از سبب نوحه و ندبه استفسار شد مذکور داشت که حسب الأمر در عقبه وفا منتظر ماندم و رائحه وفا از اهل ارض نیافتم و بعد آهنگ رجوع نمودم ملحوظ افتاد که حمامات قدسی چند در دست کلاب ارض مبتلا شدهاند در این وقت حوریه الهی از قصر روحانی بی ستر و حجاب دوید و سؤال از اسامی ایشان نمود و جمیع مذکور شد الا اسمی از اسماء و چون اصرار رفت حرف اول اسم از لسان جاری شد اهل غرفات از مکامن عز خود بیرون دویدند و چون به حرف دوم رسید جمیع بر تراب ریختند در آن وقت ندا از مکمن قرب رسید زیاده بر این جایز نه. انّا کنّا شهدآء علی ما فعلوا و حینئذ کانوا یفعلون
-
ای پسر انصاف در لیل جمال هیکل بقا از عقبهٴ زمرّدی وفا به سدره منتهی رجوع نمود و گریست. گریستنی که جمیع ملأ عالین و کرّوبین از ناله او گریستند و بعد از سبب نوحه و ندبه استفسار شد مذکور داشت که حسب الأمر در عقبهٴ وفا منتظر ماندم و رائحه وفا از اهل ارض نیافتم و بعد آهنگ رجوع نمودم ملحوظ افتاد که حمامات قدسی چند در دست کلاب ارض مبتلا شدهاند در این وقت حوریهٔ الهی از قصر روحانی بی ستر و حجاب دوید و سؤال از اسامی ایشان نمود و جمیع مذکور شد الا اسمی از اسماء و چون اصرار رفت حرف اول اسم از لسان جاری شد اهل غرفات از مکامن عزّ خود بیرون دویدند و چون به حرف دوم رسید جمیع بر تراب ریختند در آن وقت ندا از مکمن قرب رسید زیاده بر این جایز نه. انّا کنّا شهدآء علی ما فعلوا و حینئذ کانوا یفعلون
-
ای فرزند کنیز من
لازال هدايت به اقوال بوده و اين زمان به افعال گشته يعنی بايد جميع افعال قدسی از هيکل انسانی ظاهر شود چه که در اقوال، کل شريکند ولکن افعال پاک و مقدس مخصوص دوستان ماست پس به جان سعی نمائيد تا به افعال از جميع ناس ممتاز شويد. کذلک نصحناکم فی لوح قدس منير -
ای ابناء غفلت به پادشاهی فانی دل مبندید و مسرور مشوید مثل شما مثل طیر غافلی است که بر شاخه باغی در کمال اطمینان بسراید و بغتةً صیاد اجل او را به خاک اندازد. دیگر از نغمه و هیکل و رنگ او اثری باقی نماند پس پند گیرید ای بندگان هوی
-
ای ابناء غرور به سلطنت فانیهٔ ایامی از جبروت باقی من گذشته و خود را به اسباب زرد و سرخ میآرائید و بدین سبب افتخار مینمائید. قسم به جمالم که جمیع را در خیمه یکرنگ تراب درآورم و همه این رنگهای مختلفه را از میان بردارم مگر کسانی که به رنگ من درآیند و آن تقدیس از همه رنگها است.
-
ای دوست من تو شمس سماء قدس منی. خود را به کسوف دنیا میالای. حجاب غفلت را خرق کن تا بی پرده و حجاب از خلف سحاب به درآیی و جمیع موجودات را به خلعت هستی بیارایی.
-
ای بندهٴ من مثل تو مثل سیف پرجوهری است که در غلاف تیره پنهان باشد و به این سبب، قدر آن بر جوهریان مستور ماند. پس از غلاف نفس و هوی بیرون آی تا جوهر تو بر عالمیان هویدا و روشن آید
-
ای دوستان من یاد آورید آن عهدی را که در جبل فاران که در بقعهٴ مبارکهٴ زمان واقع شده با من نمودهاید و ملأ اعلی و اصحاب مدین بقا را بر آن عهد گواه گرفتم و حال احدی را بر آن عهد قائم نمیبینم البته غرور و نافرمانی، آن را از قلوب محو نموده به قسمی که اثری از آن باقی نمانده و من دانسته صبر نمودم و اظهار نداشتم
-
ای دوستان من یاد آورید آن عهدی را که در جبل فاران که دربقعهٴ مبارکهٴ زمان واقع شده با من نمودهاید و ملأ اعلی و اصحاب مدین بقا را بر آن عهد گواه گرفتم و حال احدی را بر آن عهد قائم نمیبینم. البته غرور و نافرمانی آن را از قلوب محو نموده به قسمی که اثری از آن باقی نمانده و من دانسته صبر نمودم و اظهار نداشتم
-
ای پسر عیش خوش ساحتی است ساحت هستی اگر اندرآیی و نیکو بساطی است بساط باقی اگر از ملک فانی برتر خرامی و ملیح است نشاط مستی اگر ساغر معانی از ید غلام الهی بیاشامی. اگر به این مراتب فائز شوی، از نیستی و فنا و محنت و خطا فارغ گردی
-
ای پسران آدم کلمه طيبه و اعمال طاهره مقدسه به سماء عزّ احديه صعود نمايد. جهد کنيد تا اعمال از غبار ريا و کدورت نفس و هوی پاک شود و به ساحت عزّ قبول درآيد. چه که عنقريب صرافان وجود در پيشگاه حضور معبود، جز تقوای خالص نپذيرند و غير عمل پاک قبول ننمايند. اين است آفتاب حکمت و معانی که از افق فم مشيت ربانی اشراق فرمود. طوبی للمقبلين
-
ای پسران آدم کلمه طيبه و اعمال طاهره مقدسه به سماء عزّ احديه صعود نمايد. جهد کنيد تا اعمال از غبار ريا و کدورت نفس و هوی پاک شود و به ساحت عزّ قبول درآيد. چه که عنقريب صرافان وجود در پيشگاه حضور معبود، جز تقوای خالص نپذيرند و غير عمل پاک قبول ننمايند. اين است آفتاب حکمت و معانی که از افق فم مشيت ربانی اشراق فرمود. طوبی للمقبلين
- Laat meer zien